2015-7-28
مولانا کبیر فرخاری
می شود شگفت
سرزمین من
خسته و پریش
زین نظام زشت
زاده ی فرنگ
آوار و تشنه لب
دارد زمانه نفرت ازین نظم نابکار
جغدان کور دل
بر بام قصر میهن شیران صف شکن
بیجا نشسته اند
آورده اند زدامن (بن) در دیار ما
مسکن برای بوم درین بوم نارو است
گر خشم توده پر شود از فرط خشم و کین
چون سیل پر خروش افتد بکام قلزم سرمست و بیقرار
می شود شگفت
گل غنچه ی امید
چون شاخه ی گلاب
زآغوش خارو خس
از لای پر ز نکبت و ظلم ستمگری
باغ آورد شگوفه و ازهار چون عروس
گردد فضا چو دکه ی مشک آوری ختن
آیینه ی سپهر شود پاک از غبار
مولانا عبدالکبیر ( فرخاری)
۲۵ جولای ۲۰۱۵
ونکوور کانادا
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
مــی شـــود شگفت