آرشیف

2014-12-28

مـــــــن کـیم ؟

 

دریچه را باز میکنم
دریچه که مدت هاست آن را در رویم بستم
میخواهم آفتاب را بنگرم 
آفتاب که بال های امید را با تابیدن خود باز میکند
دل های پژمرده را با نور خود روشن کرده و شاد میکند
روح عزیز ما را چون شیر پاک
از سیاهی دور کرده آزاد میکند

میخواهم آگاه شوم ( من کیم )
آدمم، سنگم یا چوبم ..من چیم ؟؟
ارزش من چیست؟؟
مادرم ، خانمم یا همسفرم یا زندگیم من چیم؟؟

چرا به من ظلم میشود
چرا حق مرا از من میگیرند
چرا مرا چون حیوان جاهل و نادان
بسته در زنجیر به روحم توهین میکنند

من کیم
من یک زنم
یک موجود زنده
کسی که بخشنده زندگیم
کسی که سازنده زندگیم
من یک مادرم
یک شخص توانا
کسی که با هزار رنج کودک عزیزاش را بزرگ کرده به جامعه تقدیم میکند
کسی که خود را سپر در مقابل سختی های زندگی میکند

من کیم
کسی که خواهان شکستن سکوتم
سکوت که یک زن را در خودش فرو برده است
سکوت که او را در تاریکی جهنم نشانده است
و همه رشته های وجودش را با غم آلوده کرده است
من کیم
کسی که
میخواهم خوشبختی را در یابم و احساس کنم
آن خوشبختی که به سویم لبخند بزند
میخواهم آن را
در آغوش گیرم
تا نور امید به سویم باز گردد
تا این روح گرفته و اسیر ز قفس آزاد گردد
تا دریابم که من کی استم
تا خوشبختی نصیب این دل نایاب گردد
گر تو ارزش یک زن را دانی ای مرد امید
او توانا و شکیبا و خوشبخت و کمیاب گردد

من کیم
کسی که در سفر زندگی هستم 
با هزار عشق، خواهان آزادی هستم
مانند کبوتر صلح و دوستی
بال پر میزنم 
جویا خوشبختی هستم 

میخواهم حس کنم آدمم
تا بدانم برخوردار ز این جوهرم
مانند یک مرد من هم
عاشق لطف و ستایش و گوهرم

س (نایاب )
29.10.2012