آرشیف

2015-1-14

نعیم شریفی

مـــــــا افغانها نباید دم از مردانـگی و شهامت بزنیم

 
 
جای بسیارتأسف است برای تمام ما افغانها که همه همچون موش درفکرگریزازکشورخودهستیم، بیایید، اندکی بیندیشیم که نرخ افغانستانی درتمام کشورهای جهان چند است؟  من که تنها کشورهند را دیده ام وازدیگرکشورهای دنیا کدام مورد چشم دیدی ندارم، اما بارها شنیده ام که میگویند، تنها کشوری که به افغانستانی ها حرمت وارزش انسانی قائل است، هندوستان است. بنده هم قبل ازدیدن هندوستان، ازان کشور تصویر متفاوتی نظربه آنچه دیدم داشتم،که ایکاش چنان میبود. اما مردم هند را به فیصدی بسیاربلند، آدمها ی هنوزاجتماعی نشده وکمتر آشنا به ارشهای انسانی یافتم، که البته قصد توهین هم ندارم. وآن مردم با همان صفات یادشده افغانها را خیلی بچشم حقارت نگاه میکردند، واز هیچگونه برخورد اهانت آمیز نسبت به آنها زرهء هم بیم نداشتند، وحتی موردی هم دیدم که دایعهء سفیرکبیر کشورمان درنزد رئیس پولیس یک فرمانداری معمولی به اندازهء یک سمبوسهء هندی بازارخرید نداشت. حال شما دوستان تصورکنید که در دیگر کشورها افغانهای ما چه قدروقیمتی دارند؟ وبرعکس درافغانستان ببینید، که هم دولتمردان وهم مردم عزیزما در رویا رویی با خارجی ها چگونه شهامت وغیرت را زیر پا نهاده واز هیچگونه سرافگنده گی وتملق به آنها واهانت بخود وحرمت انستانی اندکی هم که شده کوتاهی نمیکنند. باور داشته باشید دوستان: من به عنوان یک انسان متعلق به این سرزمین، ازوجود خودم وهم ازراه رفتن درجاده های این دیار آنقدر خجالت میکشم که قدرت بیان آن را این وجود ضعیف ودرعذاب مدام وجدان هرگز ندارد.
چه میشود، اگر یکبارهم که شده به سراپای وجود خود عمیقأ نگاه کرده وانگیزه های حریت وازادی خواهی را درآن جستجو نماییم، تاشاید مارا ازخواب بی ننگی وغیرت ستیزی بیدار کند، واصل خود را دریا بیم که چنین موجود خار، ذلیل ، میانتهی و بی خاصیتی نبوده است بلکه ازدست ما چنین خاروزبون شده است، وبه آن متوصل شویم.
وباز یکبارهم که شده به کشورخود به عنوان یک مادر دست و دل پا شکسته نگاه کنیم، واز بپرسیم که، آیا؟ اگر کسی مادرش مریض ودلشکسته باشد، سزاوار پرستاری وغمخواری نیست؟
این مادر مریض داغدیده روز صدهزار بار یکایک مارا به جان فرسوده وزخم خوردهء خود سوگند میدهد که بیشتر ازین رسوایش نکنیم، واز روی قلب و جسم زخمی و بخاک وخون غلتیده اش  بسوی عجانب فرارنکنیم….
و رو به وزیر داخله نموده و به عنوان فرزندش ازوی می پرسد؟… ای پسرم ازآنجاییکه تو توانایی پیداکردن چهار برادر خود را که صادق و وفادار به مادرشان باشند، نداری؟  تا توسط آنها بتوانی چهار دروازهء کابل را  بروی دشمنان  تجاوزگر وبیرحم به من وفرزندانم ببیندند، بهتراست ترک وظیفه کنی تاشاید ومادر مبتلا وشکستهء ات از شرتجاوز دشمنان خونخوارش خلاص شود.
وباز خطاب به حامد کرزی، میگوید: ای فرزندم، من که هرگز چنین اولاد تربیه نکرده بودم که درمقابل بی آبرویی مادر، وخون برادرانش اینهمه بی تفاوت وبی اعتنا باشد. نفرین من برچنین فرزندی، ایکاش چون تو فرزندی را هرگز نزاده بودم.
وباز روی بتمام فرزندانش کرده و باچشمان اشکبار و چهرهء اندوهگین عاجزانه ومأیوسانه آخرین خواهش وتمنای خود را میکند، که ای جگرگوشه هایم از روی جسم نیمه جان خسته وتن زخم خوردهء نیمه برهنهء من نگذرید، واجازه ندهید جنازهء مادرتان بدست دشمنان بیگانه وبی رحم افتاده وبیشتر ازین به عزت وحرمتش بازی شود، ودربرابرچشمانم به بیگانگان که دربیرون مرزها به فرزندانم بی حرمتی وبرمن تجاوزمیکنند، اینهمه پای بوسی وموزه پاکی نکنید، تا آنها هم لا اقل نتوانند فرزندانم را درسرزمین های خود،خاروذلیل کنند. وازمن نگریزید، من انیگونه مادر زشت ونامهربانی نبودم بلکه شما به این روزگارم انداخته اید، که در رخساره های گلگونم اکنون جزخشونت چیز دگری دیده نمیشود.
دستان اگر مشلات زیادی هم درنوشته ام هست، بنده را عفو بدارید، چون من ادبیات نمیدانم، نیز اگر به کسی ازدوستا بربخورد ویا شیوه نوشته ام تند باشد بازهم پوزش میطلبم چون احساس درونی خودرا نگاشتم وهرگززره،هم خدای نخواسته  قصد اهانت به کسی رانداشته وندارم. منتظرانتقادات و نظریات نیک وسازندء شما.