آرشیف

2022-7-6

غلام رسول مبین

مصاحبه ی ظاهر شاه با سیاه موی و بزرگانِ آن وقتِ غور در غور!

 

بنام الله بی نیاز

 

کهنسال ترین مردِ غرچستانی” عنوانِ مقاله یست که چند سال قبل درمورد مرحوم کاکا عبدالرسول فیاق نوشته بودم و الی اکنون به سایت جام-غور موجود است.

در آن نشست یادداشت های ذیل را درمورد تاریخ دهه های اخیرِ ولایت غور از زبان شان شنیدم. اکنون که توفیق میسر شد، خواستم که تا به خوانش تان بگذارم. او فرمود:

  1. پُل عمومی که به بالای دریای هریرود به داخل شهر چغچران ساخته شده است و شمال و جنوب شهر را بهم وصل مینماید؛ در سال 1312 توسط غلام حیدر خان افغان علیزی اعمار گردید. اعمار این پُل توسط دو/چهار بنای هراتی به مدتِ یکسال انجام شده است. خشت های پخته یی این پُل را سید محمد خان از ترکستان تهیه مینموده است [تا آن وقت شمال افغانستان را به نامِ “ترکستان” یاد میکردند]. موصوف اضافه نمود: سید محمد خان را ظاهر شاه اخته کرده بوده است.
  2. محمد حنیف خان. بعد از غلام حیدر خان حاکم شد و مرکز ولایت به چغچران تعیین شد. سنگ تهداب مسجد جامع خاتم النبیین توسط محمد حیدر اعتمادی صدر اعظم وقت گذاشته شد. صدر اعظم اعتمادی مبلغ یک لک افغانی جهت اعمار مسجد جامع بخشش کرد [مسجد جامع خاتم النبیین چند سال قبل با اعانه مشترک دولت و ملت (مردم غور) مجددا به صورت پخته و اساسی اعمار گردید]. نهر یا جوی پوزه لیچ نیز توسط محمد حنیف خان ساخته شد. از هر خانه ی یک نفر حَشَر جمع میکردند. تهداب بازار چغچران نیز توسط محمد حنیف خان گذاشته شد.
  3. بعد از محمد حنیف خان – طاهر خان صافی از ولایت لغمان والی غور شد.
  4. بعد از طاهر خان صافی – عبدالاحد منصور از زُرمت و گردیزِ پکتیا والی غور شد.
  5. بعد از عبدالواحد منصور – عبدالرسول پشتون از قندهار والی غور شد.
  6. بعد از عبدالرسول پشتون – حاجی خلیل خلیلزاد از شاه شهید یا سیاه سنگ کابل والی غور شد. حاجی خلیل خلیلزاد والی صادق و کارکن بود. در جریان حکومتش طوفان و سیلاب کلان شد. خلیلزاد یک گاو خیرات کرد. کاکا عبدالرسول افزود: وقتیکه والی گاو خیرات کرد، مرا تعیین کرد که گوشت آن را برای غربا و فقرا بدهم. این خیرات بالای پُل صورت گرفت.
  7. بعد از حاجی خلیل خلیلزاد – نعیم برکی برک از گردنه ی باغ بالای کابل والی غور شد.
  8. بعد از نعیم – حاجی آصف آصفی از جلال آباد والی غور شد.
  9. بعد از حاجی آصف آصفی – حضرت میر حکیمی از مزار شریف والی غور شد.

آمدنِ ظاهر شاه در غور از زبانِ مرحوم کاکا عبدالرسول فیاق: ظاهر شاه از طریق راه زمینی با موتر چیپ به غور آمد. حاجی عبدالغفور دهمرده مهمانش نموده بود. ظاهر شاه از حاجی عبدالغفور دهمرده تقاضا مینماید که سیاه موی را به حضورش بیاورند، ولی آقای مشعل میگوید که سیاه موی قوم من است و من میاورمش. آقای مشعل سیاه موی را آورد. سیای موی زنِ مقبول بود. سیاه موی و ظاهر شاه یکدستی باهم مانده-نباشی کردند. ظاهر شاه از سیاه موی میخواهد یک غزل از غزلیات جلالی را برایش بخواند، سیاه موی این بیت را میخواند:

سمرقند و بخارا تا به چارجوی

هرات و میمنه تا مُلک اندخوی

تمام و کُل عالم را بگشتم

نمی ارزد به یک چشمِ سیاه موی

ظاهر شاه میگوید که اگر بعد از وفاتِ ملا جلالی سیاه موی عروسی نکرده بود، برایش تنخواه تعیین مینمایم که تا زنده است استفاده نماید. ولی، وقتیکه سیاه موی را میاورند. به جواب میگوید که من دو شوهر کردم.

حیدر غرچه میگوید: خانه خراب یک شوهر هم که میگفتید، بس بود.

ظاهر شاه پوزخند میزند و سیاه موی را میبرند.

مرحوم کاکا عبدالرسول فیاق چیزهای زیادی به ذهنش داشت. فکرش باوجود کهولتِ سنی درست و حساب شده کار میکرد. موصوف گفت که از غلام حیدر خان الی حضرت میر حکیمی درست به یاد دارم. ولی بعد از آنکه حکومت کمونست ها روبه زوال شد، من مرکز ولایت را ترک کردم گاهی به پاکستان و گاهی منطقه ام (فیاق) بودم و از سیاست و ارتباطات حکومتی دوری گزیدم.

 

بااحترام

غلام رسول مبین

غور، چغچران

15 سرطان 1401 هـ.ش.