آرشیف

2014-12-20

پوهندوی دکتورشفیق الله انوری

مرکز طوفان در جنبش

* مترجم : پوهندوی دکتورشفیق الله انوری
 
نویسنده وخبرنگارروزنامۀ آلمان جدید بنام توماش کونیچ (Tomasz Konicz) باپروفیسورریچارد ولف) (Prof. Richard Wolff که یکی ازمشهورترین اقتصاددانان مارکسیستی کشوراضلاع متحدۀ امریکابوده، راجع به بحران سیستم کپیتالیسم وعلل آن ،نهضت وجنبش اشغالی   ( Occupy Movement )مصاحبه نموده که اینک ترجمۀ متن آلمانی آن به لسان دری تقدیم میگردد .
 
سوال : کپیتالیسم چه دراضلاع متحدۀ امریکا وچه دراروپادچاربحران است . آیااین بحران رابانکداران حریص باعث گردیده ویااینکه دراثرعلل سیستماتیک آن بمیان آمده است ؟
جواب : اینکه بحران جاری به حیث یک بحران مالی ویایک بحران وال استریت نشان داده میشود درحقیقت امریک بحران ائدیولوژیک است . من ازبحران کپیتالیسم سخن میگویم زیرااین یک بحران سیستم همگانی وعمومی است .
 
سوال : علت عمدۀ بحران ازدیدگاه شما چیست ؟
جواب : این بحران به یک بحران ذاتی کپیتالیسم ارتباط دارد . کارل مارکس این را کاملآ دقیق دانسته بود : هنگامیکه سرمایه داران امکانات داشته باشند ، هزینه های کارگران شان راازطریق پائین آوردن دستمزد ویاتوسط اخراج نیروی کار(کارگران) واتوماتیزه ساختن تولید کاهش میدهند وبدین امیدواراندتاسودبیشتری رابدست آورند . اماآنها این رافراموش میکنند که محدود ساختن تعدادکارگران بادستمزد پائین ، قوۀ خرید کالای تولید شده راتوسط مستهلکین وکارگران پائین آورده وروی همرفته مشکلات قابل ملاحظۀ درفروش کالا بمیان می آید. کپیتالیسم هرگزنتوانسته است تاچنین تناقض اساسی راحل نماید . مادامیکه بصورت دورانی ازحد بیش درجهت بدست آوردن سود بیشتر به مخارج دستمزد کارگران تلاش صورت میگیرد درینصورت این سیستم عمدتآمانند زمان کنونی به سقوط مواجه میشود .
 
سوال : ابعاد عمدۀ بحران جاری دراضلاع متحدۀ امریکا کدام ها اند ؟
جواب : دراین سی سال اخیربرنامه های اجتماعی ودست آوردهای بمیان آمده مانند یک بحران سیستماتیک کپیتالیستی سالهای ۱۹۳۰میلادی برچیده شدند . درآنوقت کشور اضلاع متحدۀ امریکا " امنیت اجتماعی " یا " sozial security " رابمیان آورد. برنامۀ بزرگ اجتماعی دراثرکاروپیکارتوسط بلندبردن مالیات برای ثروتمندان وشرکت ها، کشوراضلاع متحدۀ امریکاراازیک جامعۀ نهایت غیرمتوازن به یکی ازدولتهای کپیتالیستی متوازن مبدل ساخت . این توازن ازطرف یک تعداد قابل ملاحظۀ مالکین شرکت ها وشهروندان ثروتمند تحت مبارزۀ پیگیرقرارگرفت . از سالهای ۱۹۷۰میلادی بدینسومخالفت های برتری طلبانه بمیان آمد ، توزیع مساویانۀ درآمد وروابط زندگی معکوس گردید ، مالیات برای ثروتمندان ومالکین شرکت هاپائین آورده شد ومقررات زدایی جامع صورت گرفت . اکنون مادوباره یک نظام کپیتالیستی داریم که درآن تفاوت عمیق بین ثروتمند ومستمند ،اختلاف نهایت بزرگ بین سود ودرآمد به اندازۀ زیاد میباشد که اساس رابرای یک سقوط مکررمانند سال ۱۹۲۹میلادی مساعد میسازد .
 
سوال: چطور مالکین شرکت ها، مؤسسات وثروتمندان توانستند ساختارشکنی دولت مرفه راآغازنمایند ؟
جواب : درسالهای ۱۹۷۰میلادی کشورهای آلمان وجاپان از فاجعۀ جنگ دوم جهانی بطرف بهبودی رفتند ودوباره به شکل رقابت کنندگان قوی اضلاع متحدۀ امریکا درعرصۀ اقتصادی عرض اندام نمودند . شرکت های جی ام وفورد بافولکس واگون وتویوتارقابت نمودند . درقدم اول این رقابتها منجر به این گردید که دیگرسرمایه داران نمیتوانند دستمزدهای بلندی رابرای کارگران پرداخت نمایند . دوم اینکه به میلیون ها ، نیروی کارتوسط کمپیوترتعویض گردید . سوم اینکه سرمایه داران امریکایی به این واقعیت پی بردندتا آنها ازنیروی کاری دراروپا، امریکای لاتین واولترازهمه درآسیأ جنوبی به صفت بدیل ارزان استفاده کرده بتوانند . تغیرایستگاه های کاری واتوماتیزه ساختن تولید تقاضارابرای نیروی مؤلده دراضلاع متحدۀ امریکابطورقابل ملاحظۀ پائین آورد . درهمین وقت دوانکشاف مهم منجربه بلندرفتن عرضه گردید : جنبش رهایی بخش افراطی زنان که درنتیجۀ آن میلیون ها زن ازموقف خانم منزل نجات یافتند وسرازیرشدن موج عظیم مهاجرت هاازامریکای لاتین به این کشور . ازینروسرمایه داران نمیتوانند کمبود نیروی کاررامانند ۱۵۰سال گذشته باهم مقایسه نمایند . بنابراین نباید دستمزدرابالابرند . امروزدستمزد واقعی درکشوراضلاع متحدۀ امریکابه پیمانۀ اخیرسالهای ۱۹۷۰میلادی مطابقت دارد . اماقابلیت تولید وبهره وری بطوردوامداربالارفته است ودرینجامایک رونق سود بی سابقۀ راتجربه کرده ایم . بنابراین تفاوت فاحشی بین ثروتمندومستمند نیزبسیارزیاد توسعه مییابد . یک تغیراساسی درروابط بین سرمایه وکارصورت میگیرد .
 
سوال : کدام نقش راتورم سیکتورمالی بازی نموده است ؟ آیادرینجا توسط کریدت تولیدشده  خلأ بین بلندرفتن قابلیت تولید ورکودتقاضامسدود ساخته شده است ؟
جواب : زمانیکه ثروت بیشترهمیشه ازکارگران واجیران بدسترس طبقۀ بالایی جامعه مانند شرکت ها ،مینیجرهاوثروتمندان بزرگ قرارمیگیرد . درینصورت سیکتورمالی بصورت سرسام آوری رشد نموده تاتقاضای خدمات مالی این بخش اقلیت جامعه رامرفوع سازد . امامابایدبخاطرداشته باشیم که طبقۀ کارگر به افزایش دستمزدواجوره عادت نموده است . درنتیجه سرمایه داران توانسته اند که سود اضافی رابدست آورده وآن رادوباره به شکل کریدت برای نیروی کارسرمایه گذاری نمایند . دریک مفهوم خاص کریدت این رابرای نیروی کارامکان پذیرمیسازد تامقابل عواقب ناشی از تناقضات بین سرمایه وکارفرارنماید .
 
سوال: چراسود درصنعت دوباره سرمایه گذاری نگردید ؟
جواب: درسالهای هشتاد ونود میلادی سرمایه گذاری های فوق العادۀ دربخش های کمپیوتر ،تیلیفون ، تکنالوجی انترنت ونیز درتغیرنقل مکان آن بطرف کشورهای هند وچین صورت گرفت . اماسرمایه داران امریکایی اصلآ دیگربه نیروی کارامریکایی منحیث مستهلکین شان دلچسپی نداشتند . امید براین است که رشد مارکیت هادراروپا ، امریکای لاتین واولترازهمه درآسیا بوجود میایند . بنابراین ایالات متحده بصورت دقیق مانند کشورهای معلوم میشود که انسان به فرق آساسی بین طبقات شان عقیده داشت : بایک طبقۀ ایکه درحدود ۱۰- ۲۰ فیصدآن ثروتمند و ۸۰ فیصد آن یک زندگی بسیارناخوشایند دارند .
 
سوال: چرا اروپا درحال حاضرمرکزبحران است ؟
جواب : مرکزطوفان دایم درحرکت است . من باورندارم تادرینجاعلل انفرادی آنراجستجونمایم . درینجابرمیگردیم دوباره به مارکس : کپیتالیسم هیچ سیستم رانشان نمیدهد که بخش های آن همزمان وبصورت مساوی انکشاف نماید . ماتوانستیم درینجافقط به عنوان سوالی رامطرح نمائیم ، چرابحران دراضلاع متحدۀ امریکا شروع شد . درینجافیصدی بیکاری نسبت به قارۀ اروپا بلندتربود ، قابلیت تولید به شدت سقوط کرد . درسالهای ۲۰۱۰و۲۰۱۱میلادی مرکز بحران به اروپا منتقل شد ، درحالیکه ما دراضلاع متحدۀ امریکایک بهبودی اقتصادی ضعیف داشتیم . این خیلی دوام نخواهدکرد . من باوردارم که درسال ۲۰۱۲میلادی مادراروپایک ثبات جزئی ونیزیک تشدداوضاع رادرجهان سوم خواهیم داشت . درکشورهای برازیل ، هندوچین رکوداقتصادی بمیان می آید. علاوه برآن وضع بنیادی اقتصادی دراضلاع متحدۀ امریکا بسیرخراب است . من اینرا برای شما به اطمینان کامل گفته میتوانم که ما در۳۰سال ګذشته قادرنبودیم تافیصدی بیکاری رابطورقابل ملاحظه پائین آوریم . چیزیکه برای تحکیم وثبات کمک نمود ، امکانات قرضۀ مبالغ پول بسیارزیاد به یک نرخ بهرۀ کم بود .
 
سوال : آیااضلاع متحدۀ امریکاچنین یک پناگاه جهانی مطمئین بود؟
جواب: درسطح جهان برای شرکتهای فعال کاملآ روشن است که اقتصاداضلاع متحدۀ امریکادرکدام وضع فجیع قراردارد . درحقیقت امریکاتوانست ازبقیۀ جهان تقریبآ کریدت بیحدی رابه نرخ بهرۀ پائین فقط دریک زمان بدست آورد وتوسط آن هزینه های عظیم رابمنظورتحرک اقتصادی خود تکمیل ساخت . اماناگفته نباید گذاشت که اینچنین ضمینۀ مساعد وسود مند بدسترس کشورهای یونان ، آیرلیند ، هسپانیه ، پرتگال ویاهنگری قرارداده نمیشود . بدینمنظورهیچنوع تضمین وجودندارد که اضلاع متحدۀ امریکا دوباره " مرکزطوفان " قرارنگیرد .
 
سوال : کشورآلمان خودرادراتحادیۀ اروپا الگوی موفق وانمودمیسازد . آیااین درست است ؟
جواب : هرگاه یکی ازریشه های بحران کنونی دراثرسودبلند سرمایه به مخارج نیروی مؤلده بمیان آید درینصورت فقیرشدن نسبی کتلۀ عظیمی ازجامعه علت بحران رابرای سرمایه داران تشکیل میدهد . بنابراین همین پرابلم کشورآلمان رانیزتهدیدوتخریب مینماید . پیشرفت اقتصادی کشور آلمان درزمان فروپاشی تدریجی اروپای جنوبی وشرقی به رکوداقتصادی مواجه شد وسود آوری اقتصادآن متزلزل گردید . درحالیکه یک تعدادبیشترمشتریان اروپایی قدرت خرید کالاهای آلمانی رابه نسبت فقر ندارند . درینجا همان اشتباهاتی راکه کشوراضلاع متحدۀ امریکامرتکب گردیده ،آلمانهاانرانیزتکرارمینمایند . مالکین شرکت های امریکایی پول هنگفتی رابدست آوردند اماازجلوگیری فقروبدهی امتناع ورزیدند .
 
سوال : آیا موفقیت آلمان براساس بدهی های اروپا است ؟
جواب : بلی . این یک بنیاد واساس بسیارخطرناک است . برای یک کشوریکه دارای سابقۀ وحشتناک تاریخی بوده وازطریق باردوش متباقی کشورهای اروپایی به یک زندگی مرفه وآرام برسد نه تنهاازنگاه اقتصادی بلکه ازنظرسیاسی وائدیولوژیکی نیزخطرناک میباشد .
 
سوال : چطوراضلاع متحدۀ امریکادرسالهای آینده ازنگاه اقتصادی انکشاف خواهدنمود .؟
جواب : این کشورنه تها باپرابلمهای بنیادی بلکه بامشکلات اقتصادی سنگینی روبروخواهدشد . همچنان ما فیصدی بیکاری بلند ، بدهی های فوق العاده به ارتباط دستمزد ونیزعدم امکان پرداخت دستمزدبلند درمقابل کاربیشتر درامریکا داریم . بنابراین هیچنوع راه بیرون رفت مصارف اضافی وجودندارد . اگراکنون بهبودی اندکی درفیصدی بیکاری دیده میشود ، ازطرف دیگر دستمزدواقعی پائین می آید . غلبۀ این بحران طبق معمول ادامه دارد . بیکاری تاحدی بلند میرودکه نیروی کاربپذیردتاباپرداخت دستمزدبسیارکم کارکند .
 
سوال : شما دورنمای نیروهای مترقی راچطورتخمین وارزیابی مینمائید ؟
جواب : به نظرمن جنبش اشغالی جاده هایک مقطع تاریخی رادرتاریخ اضلاع متحدۀ امریکانشان میدهد . درطول مدت ۵۰سال ګذشته هم نیروی کاروهمچنین جناح چپ بصورت منسجم ویاغیرمنسجم جرئت نکردند تاسیستم اقتصادی امریکاراتحت سوال قراردهند . مایان جنبش های رهایی بخش امریکایی های افریقایی تبار ، زنان ، مهاجرین ونیزسعی وتلاش برای بهبود وضع اجتماعی کارگران رابره انداختیم . اماحملۀ مستقیم بالای اساسات سیستم اقتصادی وبیعدالتی های بنیادی آن صورت نگرفت . در ده سال گذشته نیروهای جناح چپ گرانیروهای نیولیبرالیسم راتحت انتقادقراردادند که اینوع کپیتالیسم درامریکاپرابلم میباشد .
فلهذااین نهایت مهم به نظرمیرسد که جنبش اشغالی جاده ها به حیث اولین جنبش توده ای بعدازسپری شدن مدت نیم قرن سیستم کپیتالیسم راکاملآ موضوع عمدۀ اجندأ خود قرارداد . این جنبش مقابل چشم میلیون هاامریکایی که مفکورۀ مشابه داشتند براه انداخته شد ووانمودساختند که آنها درین راستا تنهانیستند . روی همرفته استقرارسیاسی رانیزرهبری نمود که یک موقف ضد کپیتالیستی درایالات اضلاع متحدۀ امریکا امکان پذیر ومورد پسندمردم است .
 
 
 
 
*Prof. Richard Wolff (2012): Das Zentrum des Sturms ist in Bewegung. ND-Zeitung . Berliner Ausgabe. 67.Jahrgang/Nr.45. Mittwoch,22.Februar 2012. Site 3 .
 
ش . انوری
برلین ، آلمان ۲۰/۳/۲۰۱۲