آرشیف

2014-12-12

دکتور محمد انور غوری

مرغ «پی آر آر »- چگونه پرواز می کند؟

طبق افسانه ها ، در روزگار قدیم وقتی پادشاهی وفات می کرد ، برای انتخاب شاه جدید مرغ دولت می انداختند ، یعنی در یک روز معین جار زده می شد که تمام مردم جهت تعین پادشاه آینده در میدان شهر گرد آیند و آنگاه پرندهء تربیت یافتهء را شاید از جنس همای بنام « مرغ دولت » پرواز می دادند ، این مرغ بر سر هرکسی که می نشست او را به حیث پادشاه بر می گزید ند، بعد ازان مراجع اقتدار  برذعامتش سر فرود می آوردند . در اسطوره های مکرر ، مرغ دولت بر سر فقیر ترین افراد مثلاً، کل گاوچران می نشست و او هم باوجود نا توانی اش ، در دستگاه سلطنت از مردم می آموخت و به عادلترین شاه زمان مبدل می گردید . شاید در همان روزگار این بی دغدغه ترین انتخابات بود که هیچ مناقشه ای را در پی نداشت . ای کاش در کشور غزیز ما هم ، چنین رسمی برپا شده می توانست تا مسئولین کشور را با انداختن مرغ دولت بر می گزیدند و جنجال فوری تمام می شد ، نه آنکه صندوق های انتخابات را چند نو جوان بی تجربه بر خری بار کنند و به دور دست ها ببرند تا بر سر صندوق آنچه پیش آید خوش آید و یا اینکه عده ای زیر نام اصلاحات اداری همه کاره ای مملکت شوند و قتی پای شان در وزارتخانه ای برسد موی بر بدن مامورین راست گردد و در انتظار آن باشند که «چه کسانی به روزگار می رسند؟ و چه افرادی اضافه بست شده بی روزگار می شوند؟» . داستان های«پی آر آر» شدن ادارات دولتی ، صفحاتی از نابه سامانی های تاریخ معاصر میهن عزیر ماست که سالیان دراز مایهء ریشخند روزگار خواهد ماند.

هموطن غزیز ! در مملکت ما عجیب روزگاری آمده ،  بعضی ادارات دولتی هفت سال می شود «پی آر آر» شده اند و شاید هم بعضی ادارات تا هفت سال دیگر «پی آر آر» نشوند . بلی دو کارمند دولت با شخصیت های متعادل ، عین درجهء تحصیل ، عین مهارت و تجربه  در دو ادارهء «پی آر آر» شده و «پی آر آر» نشده ، یکی سی هزار افغانی معاش ماهانه و آن دیگری چهار هزار افغانی می گیرد .  لا اقل هفت سال می شود که این عدم توازن ، این بی عدالتی و این حق ناشناسی جریان دارد .

آن  یکی  شیر  است   اندر   بادیه         وا ن  دیگر  شیر   است  اندر  بادیه
آن یکی شیر است که آدم میخورد        و ان دیگر شیر است که آدم می خورد

 نمونهء ادارات پی آر آر نشده را به طور مثال بخش های اداری وزارت تحصیلات عالی و موسسات تحصیلی درنظر می گیریم(که البته سایر ادارات پی آرآر نشده نیز عین حالت را دارند) . روز های که نتایج کانکور تحصیلات عا لی اعلان می شود  به ادارات مربوطه  غوغوغا بر پا می گردد ، در دفاتر محصلان وزارت ، شعبهء محصلان پوهنتون ها ومدیریت های تدریسی فاکولته ها ازدهام عجیبی شروع می شود ، در هر دفتر با وسایل و امکانات محدود، عدهء مامور لایق و با تجربه ولی بیچاره (پی آرآر نشده) از صبح تاشام به شدت مصروف کار اند ، مراجعین از در و پنجره سرازیر می شوند . اعتراض ، فریاد و در مواردی حرف های نا شایسته، مکافات این ها است ، ردیف مکتوب های صادره در این ادارت روزانه به صد  ها نسخه می رسد که شاید بعضی اوقات فقط برای تاپه کردن آنها کارمند شعبه فرصت نفس کشیدن  نداشته باشد، همهء اینها با معاش ماهانه ،کمتر از پنج هزار افغانی، زجر می کشند و بیشترین این بخش ها هنوز پی آرآر نشده اند .
یادی همان روزگاری به خیر که اگر شخصی بحیث وزیر تعین می شد و از پارلمان رای اعتماد می گرفت ، آنگاه می توانست در انتخاب تیم همکار خود دست باز داشته باشد ، بر کار ایشان مقتدرانه نظارت کند ، آنهارا دلسوزانه حمایت نماید و مسئولیت را نیز به گردن بگیرد که امروز چنین نیست .
یادی همان روزگاری به خیر که معاش کارمندان دولت متناسب به درجهء تحصیل ، تجربهء کاری و لیاقت بود که امروز چنین نیست ، یادی همان روزگاری به خیر که بین امتیازات کارمندان تمام ارگان های دولتی و خصوصی یک توازن منصفانه وجود داشت که امروز چنین نیست . یادی همان روزگاری به خیر که اگر تحصیل کرده ای جدیداً دیپلوم فراغت می آورد ، با جبین باز از وی پذیرائی می شد و بدون ضیاء وقت ، مطابق نیاز و مسلک ، فوری در جای مناسب مقرر می گردید که امروز چنین نیست . امروز وقتی سند تحصیلی یک جوان تحصیل کرده که جدیداً می خواهد پابه عرصه خدمت  گذارد،  در اداره مربوط تحصیلات عالی  ارزیابی می شود ، دران  مطابق قانون مینویسند که  مثلاً شخص تحصیل کرده لیسانسه است و ماهانه امتیاز مسلکی اش 10 افغانی می باشد و یا اینکه ماستر است و مستحق معاش مسلکی 15 افغانی می شود ، آنگاه گوش های جوان مذکور جینگس می کند ، دیپلومش را زیر بغل می گیرد و به سرگردانی ، واسطه می پالد که در ادارهء اصلاحات اداری کسی را بشناسد و کاری مناسبی گیر بیاورد .
مکانیزم تعین کارمندان دولت ، استخدام جوانانی که تازه فارغ التحصیل می شوند ، عدم تناسب امتیازات دولتی نظر به درجهء تحصیل ، تجربه و اهلیت ، عدم تعادل امتیازات بین ارگان های مختلف دوت ، همه این ها ، رسوایی های تاریخی و اهانت رسمی به تحصیل ، به تحصیل کرده ، به اهلیت ، به تجربه است و داستان های دارد که مثنوی هفتاد من کاغذ می شود . معلوم نیست که تا چه زمانی چنین باشد ؟
 گفت ای نازک پری تا چند عاشق  می کشی؟
گفت عاشق می کشم تا روزی دوران من است