آرشیف

2024-3-28

محمد آصف فقیری

مراحلی از خودبیرون رفتن تا همزیستی و زمانگیری درون سازی آن٬ چگونست؟

 

زمانی انسان از هویت های ذاتی بیرون می شود٬ که جوهره فکری هویت کسبی چون: پزشک شدن٬ نویسنده شدن و یا صدها هویت کسبی دیگر که است و در یکی از این هویت ها٬ به معنی حقیقی آن٬ در جامعه واقعی انسانی شناسایی یا پدیدار شده و این مرحله به مفهوم نفی هویت های ذاتی مانند: زبان٬ باور٬ قوم و سمت هم نیست. البته در فقدان هویت کسبی افراد در بحران هویت بوده و هویت های ذاتی به مثابه ارزش متعالی و در نفع دیگران٬ تولید فکر در وجود تُهی معنی می کند.

  • دین کسب یا ذات؟ بیدون شک٬ ذات هر انسان که در هر باور دینی دنیایی٬ پدیدار شده٬ از روز الست٬ ذات وی در آشنای و شهادت حق و ظرفیت درک حق را٬ در وجود دارد. البته روز الست چون دیروز دنیا نیست و یوم الدین هم٬ نه همچون فردای امروزی ما٬ که این مبحث در علم حال یعنی در روح و جوهر محض عقل قابل بینیش بوده که نتوان در دنیای فزیک چون پدیده های ماتریالیستی مورد را٬ در شهود با حواس تجربه کرد. و مبحث حال و ایمان در سیر ایمان از علم به عین الیقین و حق الیقین یا وصل عقل جز با کُل نهفته می باشد. که از حوصله موضوع عنوانی ما بدورست – فقط با این یادآوری اکتفا می کنیم: که علم حال در نفع حواس که جزء از فعالیت مغزست٬ نیست. جوهر عقل منکشف و روح منور یا علم حال یا وصل مقصود٬ متعالی حواس نیز می گردد.
  • هویت کسبی و استعداد ذاتي: استعداد ذاتی به مفهوم هویت ذاتی نیست. جوهر عقل در پدیداری عقلانیت بوده٬ که با فرصت های چون دانشگاه و تحقیق یا روش کسب٬ با مقدم استعداد ذاتی٬ فرد به سعادت خلاقیت می رسد.
  • زبان: زبان وسیله افهام و تفهیم یعنی وسیله ارسال معنی می باشد به گیرنده٬ هرچه معنی یا جوهر عقلانیت ژرف و کارآمد٬ از بینیش انسانی بیرون شود. این وسیله یا زبان غنی و غنی تر می گردد. پس زبان و سمت و قوم گونه های فرهنگی می باشند نه بستر و وسیله رسیدن به قدرت٬ رسیدن به قدرت در بستر عقلانیت سیاسی مقتدر و پایدار و یا با ثبات می گردد.

در نتیجه:

اعضاء جوامع توده دوستدارند دریافت کنند٬ تغذیه های فکری که باور دارند. اگر چه این مجموعه افکار منفی٬ در تضاد انسانی حقوقی باشد.

از این جهت مراحل درون سازی زمان گیر شده و روح همزیستی در یک جهان بی روح و روحیه ساقط و تضاد حاکم می شود. در این حالت به باور ماکیاولی فيلسوف غربی و صاحب کتاب شهریار٬ دموکراسی چون زهر مسبب نابودی جامعه توده می شود. زیرا دموکراسی را سعادت و شرافتی لازم – که آن سعادت از خود بیرون رفتن یا متکی نبودن به هویت های ذاتی به منظور همدیگر پذیری و طلوع حاکمیت ملی و آفتاب حاکمیت قانون … که افتخارات هویت های ذاتی از هویت های کسبی مقتدر شده و در سازمان یا وزرات بنام فرهنگ دولت را٬ در خدمت گونه های فرهنگی که شامل هویت های ذاتی نیز می شود٬ مسوول می کند.

محمدآصف فقیری