آرشیف

2015-6-6

عصمت الله راغب

متفکری که در بیان طرحهای خویش دچار سردرگمی است!

تمام اتباع افغانستان اعم ازمرد و زن، خورد و بزرگ، بخوبی به یاد دارند که آقای غنی پیش از رسیدنش به این منصب رویایی چی وعده های گرم وچرم را که به ملت تشنه افغانستان از کمر خویش نمی بخشید، یک روز سرک های شرق وغرب را باهم  وصل می کرد؛ دیگر روزش هم شمال وجنوب ره. از طرف دیگر طوطی وار از ایجاد اسکان های جدید وفراهم سازی زمینه های اشتغال برای نسل جوان وده ها موارد دیگر نام می برد، همچنان بدون هرنوع موانع  پافشارانه امنیت سرتاسری ودایمی  را در کشور به مدت یک روز تامین می کرد، درکنار دیگر پوف وپتنگ هایش انتظار می رفت که شاید غنی مخالفین سیاسی حکومت افغانستان را به میدان بکشاند وبرایشان کرسی های حکومتی را از کمرخلیفه هدیه کند؛ زیرا ایشان از قبل با برادران خویش میانه خیلی خوب داشت، که متاسفانه آنچه که انتظار انجامش بود که  باید می شد؛ نشد؛ این مخالفین سیاسی نه اینکه به پیشنهادات رفیق شان گوش ندادند، بلکه حملات وحیشانه خویش را نسبت به سابق تشدید بخشیدند… درنهایت نظر به شعارهای مبتکرانه اش که سخت از نیازمندیهای رعیت ستم کشیده  سخن می زد، ملت ساده اندیش وخوش باور افغانستان، فکر می کردند که  هست ونیست همین شخص یعنی غنی مرهم کننده دردها آنهاست درحالیکه غنی چیزی را انجام داد که ضمیرش وگرایش های قومی اش آنرا می خواست، بجای مرحم زخمها بالای زخم های ملت نمک بیشتر پاشید ویا هم وقتی بحث از برنامه های اقتصادی می شد بطور اتوماتیک  درپهلوی دیگر لغت پرانی های خویش از اقتصاد پویا صحبت می کرد که معلوم نشد خواست این متفکر از اقتصاد پویا چی بود؟ شاید هم اقتصاد پویا درنزد این آقا مفهوم خاص  خود را داشت، که مردم را گرسنه نگاه کند ولقمه نان را هم که در دست دارند از ایشان بستاند که چنین هم شد. این یک حقیقت روشن است، ازهمان روزی که زیرنام حکومت دارنده اقتصاد پویا درآمدیم، همان لقمه نان قبلی خویش را هم از دست داده ایم، اما درکنار دیگر وعده های بی عمل آن، دو وعده را که  درتطبیق آن خود را دررسانه ها بسیار جدی جلوه می داد وبه پیاده سازی آن نفس های بسیار تند می کشید حتی تا بجای که فکر می کردی صداهای برآمده از حنجره متفکر غیرنور مال بودنش را نشانگر است  ولی تا امروز این وعده ها هرگز از حالت رویایی به حالت عملی در نیآمد و چشمان ملت را به آن خیره گذاشت؛ اول، بررسی پرونده متهمان کابل بانک ودوم هم وعده های بسیار امیدوار کننده به معلمان افغانستان ( توزیع نمرات رهایشی ) بود که تا امروز این  طبقه روشنگر وروشندل در انتظار نمره های رهایشی قریب است جان بدهند، اما متفکر خاموش است تا دیروز خودش را معلم می خواند و درکنار معلمان افغانستان ایستاده تصور می کرد؛ اما امروز که اکثر معلمان خواستار تطبیق وعده های متفکر از سوی وزارت معارف کشور شدند ودرسهای دانشجویان را تعطیل اعلان کردند، دیگر از متفکر سراغی نیست، فکر می کنی که دیگر غنی شاید زنده نباشد! مشکل اصلی این آقا این است که غیر ارادی برای اجرای هر عمل خویش زمان تعین می کند، این  درحالیست که  برای تطبیق هردو قضیه( پرونده کابل بانک وتوزیع نمره های رهایشی) ضرب العجل تعین کرده بود، اما لب سخن اینست که  این متفکر بعد از سالهای زیادی از حکومت امانی، صاحب چوکی رهبری شده اما هرگز مانند امان الله خان اوضاع اجتماعی واحساسیت های مردمی را درشرایط زنده گی اش بررسی کرده نتوانسته  همواره وعده های می دهد که تطبیق آن از توان وصلاحیت های خودش هم خارج است. حالا هرگز درک نمی کند که درافغانستان هیج برنامه ی به زمان معین آن  اجرا شده نمی تواند، واین کشور پیش از تطبیق پروژه  نیازی به بستر سازی دارد، این آقا که حافظه تاریخی چندان خوبی ندارد، بجای اینکه برای داشتن یک کشور مرفه بی اندیشد همیشه به ملت افغانستان درد سر خلق می کند. اما تا امروز می بینیم که هم قضیه کابل بانک وهم توزیع نمرات به معلمان  وده ها قضیه دیگر که مردم خواهان تطبیق اجرای آن بودند، لاینحل باقی مانده و آنرا به تکه پیچانده به طاق نسیان گذاشته است، نا امنی ها در تمام اطراف واکناف فریاد می زند، آهسته آهسته حسن نیت کشورهای همسایه را همچنان از دست میدهیم اما بازهم می بینیم که ایشان  بدون هرنوع تجربه برداری به همان تگ روی های خویش بدون مشوره به ملت افغانستان ادامه می دهند…..، اما اینبار ما نسل وابسته به معارف ومرشیدان زنده گی مان که خون دل خوردن تا ما نسل را آدم بسازند، ایستاد خواهی شد وبا ایشان یکجا حق خواهی خواهید کرد.

عصمت الله راغب
15/3/1394