آرشیف

2015-9-27

نثار احمد کوهین

لیلای قرن بیست و یک:

من صدایی شهر گمنام تو یم
من همان ساقی همان جام تو یم

تو همان لیلای قرن بیست یک
من همان مجنون سرسام تو یم

تو همان شیرین شهر خسروی
من همان فرهاد ناکام تویم

تو همان عذرایی بی سودای من
من همان وامق در بام ت و یم

تو همان نازک به ناز ودلبری
من همان عزیز در دام تو یم

تو سیاموی خیالستان من
من جلالی مرد آرام تو یم

تو همان معشوقه های تابه تا…
من همان عشاق تام تام تو یم

دیگران مردند و نیکو نام شدند
زنده ام این است که بدنام تو یم

میرود کوهین ز پیش چشم تو
آه! دریغ! تا زنده ام خام تویم

کوهین.
4/7/94 فیض آباد_ بدخشان.