آرشیف

2015-1-16

مولانا کبیر فرخاری

لـقـمـــه ی وحــــــــدت

اختلافاتیکه چاق است از درون
وحدت ملیست غرقاب جنون

اسپ غمپرورده ی دوران چور
دیده باشی گفت یک زین و دوکون

وحدت است یک گوهر از اقلیم دل
کی شود آویزه برگوش زبون

زاید ارگوهر زآغوش صدف
وحدت است فرزند اصحاب شوَن

حرف ظاهر از ره باطن نه جست
لقمه ی وحدت نگنجد در گلون

یمشوا فی الارض بکبر فی الاصول
یرحم الله لهم لا یعلمون

خواستم خودرا رها از پیچ و تاب
باز خوردم تاب و پیچ چند و چون

زاده ی فقرم چو موری روی خاک
خوشه چین خرمن ارباب دون

آب ما سرچشمه اش کاخ سفید
چشم مابر روزن جیب شرون

چون ببیند چشم کور روزگار؟
طفل اشکم سایه اندازد به خون

می کند اندیشه ی بکر زمان
کاخ استمگر به فردا واژگون

می رود زین آشیانها بعد ازین
مرغ پروازم به چرخ نیلگون

می شود (فرخاری)فردا سرفراز
برفلک پیچد نوای ارغنون

مولانا عبدالکبیر (فرخاری)
ونکوور کانادا