آرشیف

2014-12-20

علم عبدالقدیر

قناعت ته مایه عدالت

 

محور بحث فعلی مارا قناعت تشکیل میدهد قناعتیکه بتواند راه را برای رسیدن به عدالت هموار سازد. با آنکه عدالت یک واقعیت است اما بخودی خود شکل نمیگیرد مگر اینکه قوۀ قهریۀ بنام قانون وجودش را تضمین کند.یعنی این حاکمیت قانون است که مرز هارا مشخص وجلو اجحاف وتعدی افراد تمامیت خواه وفزون طلب را میگیرد وبا تسلیمی حق به حقدار روح را در کالبد عدالت می دمد.. از آنجائیکه در افغانستان حاکمیت ضعیف وقانون هم مدافع ومربی ندارد عدالت  یک نعمت گم شده است، به همین دلیل  این دغدغه  در زهن انسان خطور میکند  درسر زمین های چون افغانستان که حاکمیت قانون زیر سئوا ل است مردم کدام گزینه را برای رسیدن به عدالت انتخاب کنند؟از نظر من یک ملکه اخلاقی بنام قناعت وجود دارد که میتواند درشرائط بخصوص بدیل وجا نشین نسبی برای قانون محاسبه شود ومردم با  پوشیدن زیور قناعت بحق خود اکتفاء نموده واز تجاوز به حریم حقوق دیگران اجتناب ورزند.از آنجائیکه عدالت مایه حفظ ثبات در نظام خلقت وآفرینش وحتی نظام های اجتماعی وقرار دادی است لازم دیدم عنوان فوق را برای مردم مؤمن ومتدین افغانستان که از نعمت حاکمیت قانون محروم اند پیشکش نمایم.چون قانون به دم ودستگاه نظام وحاکمیت نیاز دارد وعام مردم از آن محروم اند وقناعت یک صفت ویا فضیلت شخصی است وهرکس میتواند بدون انتظار وتکیه بر حکومت ودولت آنرا زیور وجود خود ساخته به پیشباز واستقبال عدالت بنشیند.

اسا سا عدالت از قناعت رنگ میگیرد جائیکه قناعت نباشد حضور عدالت خیلی کمرنگ وتطبیق آن مشکل است.این مسئله هم ریشه علمی دارد هم فلسفی وهم عملی وتطبیقی .قناعت وعدالت نماد از تر بیت سالم افراد یک جامعه اند که میتواند انسانهارا از قول اجباری والزامی عدالت بی نیاز سازد ومیتوان گفت رسیدن به عدالت از مسیر قناعت احتیاری وبا فضیلت تر است.کسیکه قناعت ندارد هم ضعیف است وهم ظالم وکسیکه عدالت ندارد هیچ مرز وحدی را بین حق خود ودیگران برسمیت نمی شناسد همان است که میگویند عبور از مرز های قناعت پیکر عدالت را  معلول مجروح وحتی فلج میسازد. تعاریف ومشخصه هائیکه از عدالت وقناعت پیدا شده این دو پدیده ویا صفت با هم مشابهت ها ومناسبت های نزدیکی دارند که درادامه این نوشته به تعریف وعناصر ممیزه واثرات آنها بر زندگی انسانها می پردازیم.

 

قناعت: در لغت به معنی بسنده کردن واکتفاء کردن بحق خود ویا آنچه از دنیا نصیب انسان شده میباشد.یعنی حد شناشی وحق شناشسی.البته این مفهوم در استفاده ومصرف کار برد دارد نه در مسئله کار، تولید وتکامل که درانصورت تعریف مغایر فلسفه خلقت میشود .انسانها بخاطر معرفت وشگافتن تاریکی ها وآباد سازی زمین آفریده شده اند لذا در اصطلاح اخلاقی هنگامی که ما از روحیه و فضیلت قناعت یاد می کنیم، مقصود، ملکه ای نفسانی است که موجب بسنده کردن شخص به میزان نیاز و ضرورت از مال و ثروت و امکانات مادی دنیوی شده آنرا از دست درازی بحقوق دیگران باز میدارد. بنابراین، قناعت، ارتباط تنگاتنگی با حوزه مصرف اقتصادی دارد نه تولید در تولید نباید به حد أقل بسنده واکتفا کرد.

 

درک درست از مفهوم قناعت.

پیش از آن که به آثار و زمینه های ایجادی روحیه قناعت اشاره کنیم، بایست مفهوم اساسی و اسلامی قناعت و صرفه جویی  را توضیح دهیم؛ زیرا برخی ها این مفهوم را با مفاهیمی چون بخل و عدم استفاده از امکانات و خساست وغیره اشتباه می گیرند و بخل و خساست خود را به صرفه جویی و قناعت طبع خویش مرتبط می سازند در حلیکه بخل وخساست از اوصاف مذموم وبد بوده وقناعت از شمائل وخصلت های نیکو و پسندیدۀ انسانهاست.قناعت بسنده کردن بحق خود واحترام گذاشتن بحق دیگران است واگر به مرز های قناعت حرمت گذاشتیم حقوق دیگران را برسمیت شناخته ایم وپایه های عدالت وانصاف را تنومند تر واستوار تر ساخته ایم بر این اساس می توان گفت که قناعت و صرفه جویی نه تنها رفتاری مناسب و درست بلکه رفتاری ارزشی است و از نظر اخلاقی و شرعی باید مورد توجه و تاکید قرار گیرد.

 

قناعت وکار: قناعت در مسئله مصرف واستفاده از امکانات ونعمات الهی صدق پیدا میکند نه در مسئله کار وتولید،اگر کسی دست بالای دست بنشیند وبگوید در برابر لقمه نان خشک قناعت دارد وطرفدار افزایش مال وثروت نیست این قناعت نه که تنبلی وعدم استفاده از سر مایه صحت وتوانای بدن است که جهت دیگر گونی دنیا آفریده شده است.انسان مأموریت دارد تا حد ممکن سهولت بیافریند .اگر انسان به اندازه حد أقل مصرف خود کار کند وبه آن قناعت  داشته باشد ارزشهای معنوی چوا انفاق، ایثار واحسان را در عمل پیاده کرده نمیتواند.انسان باید تا آن حد کار کند که نیاز مندی خود وسائر انسانهای را که توان کار وتولید را ندارند رفع نماید واما در مصرف میتواند حذ أقل ضرورت را در نظر بگیرد تا دست نیازمندان دیگر را گرفته بتواند.به هر حال براساس آموزه های قرآنی، قناعت در حوزه تولید معنا و مفهومی ندارد و قناعت، بیشتر در حوزه مصرف مطرح بحث است در تولید باید حرص داشت ودر مصرف قناعت چون هدف از تولید بیشتر کمک به نیاز مندان است واما در مصرف این هدف تحقق نمیابد.خداوند در آیه ۴۷ سوره یوسف میفر ماید که حضرت یوسف(ع) به عنوان پیامبری که مسئولیت رهبری جامعه خویش را به عهده داشت به مردمانش فرمان می دهد تا تولید را افزایش داده و در مصرف، قناعت و صرفه جویی کنند تا افزون بر داشتن سرمایه ای برای آینده خود و دیگران، زمینه شکوفایی اقتصادی و رشد و توسعه آن فراهم شود و یا در برابر بحران های گوناگون از جمله خشکسالی یا تحریم و مانند آن، چالش ها را به سادگی پشت سر گذارند.

 

جلوه قناعت و صرفه جویی

جوامع که قناعت وصرف جوئی در مصرف را پیشه کرده اندجلوه های سعادت وپیشرفت در زندگی فردی واجتماعی شان بدرستی محسوس است.مهمترین وبیشترین بر نامه وپلان کشور های پیشرفته ومدرن جهان مسئله صرف جوئی ودستگیری دیگران است.آنها در حالیکه شب وروز کار میکند تا سطح تولید را بلند ببرند اما در مصرف جلسات وکانفرانس های ویژه را بر گزار میکنند تا از تولید شان برای کمک به دیگران ذخیره کنند  به این معنا که قناعت در مصرف  می تواند جامعه را از بحران ها و چالش های عظیمی چون تحریم و خشکسالی و مانند آن عبور دهد.

* قناعت یعنی بی نیازی.از نشانه های خوش بختی انسان در زندگی آن است که به اندازه ای از امکانات مادی و توانایی مالی برخوردار باشد که مجبور نشود که دست به سوی دیگران دراز کند. به منظور در امان ماندن از این پیش آمد ناگوار توصیه های زیادی از طرف  رهبران دین  برای افراد بشر عرضه شده است که از جمله آنها سفارش به پرهیز از سستی و بی کاری و خودداری از اسراف  وتنظیم برنامه دقیق برای زندگی است.کسانیکه در مصرف قناعت دارند دارائی عزت وآبرو هستند.آنکه دست شان پیش دیگران دراز است علاوه ازینکه غرور ندارند آبرو وعزت خودرا نیز به حراج گذاشته اند. پیامبر بزرگوار اسلام میفرماید.اگر ریسمان را بگیرد وازکوه هیزم بیاورید وبفروشید تا نفقه خودوفامیل را تأمین کنید خیلی با فضیلت تر است ازیکه دست خودرا پیش کسی دراز کنی که شاید بدهند ویانه وهم دست بلند خیلی بهتر است از دست پائین که منظور از دست بلند همان دستیکه میدهد ودست پائین دستیکه مگیرد..شاعری میگوید.دست طمع که میکنی سوی کسان دراز *   پل بسته ای که میگذری از آبروی خویش. .دست خودرا پل نسازید که از آبروی خود بگذارید. 

* حفظ دین با قناعت : گاهی انسان در نتیجه فریفته شدن به زرق وبرق مال دنیا، حتی تمام احکام الهی و ارزش های اخلاقی و انسانی را زیرپا می گذارد تا به آن دست یابد و گاهی هم بر اثر نداشتن برنامه مناسب در مصرف آنچه به دست آورده است دچار اسراف و تبذیر می شود و در نتیجه از حدود الهی تجاوز کرده به خود و سایر افراد جامعه ضرر می رساند. در  تعالیم الهی واصول  اسلام، هم در زمینه شیوه های به دست آوردن مال و هم در نحوه مصرف آن احکام و مقرراتی وضع شده است کسیکه حدود الهی را رعایت کند وبر حق خو اکتفا نماید احکام دین را رعایت کرده است لذا قناعت به معنی دینداری هم است.

* قناعت به معنی رفاه وآسایش: از هرکس پرسیده شود چه نوع زندگی را دوست دارید پاسخ این است که زندگی خوب وراحت.پس چگونه میتوانیم به چنین زندگی دست یابیم آیا از طریق اسراف بی مورد وتجاوز به حق دیگران؟ هر گز نه.اگر ما شب وروز مصروف کار باشیم واما در مصرف حد ومرز را برسمیت نشناسیم گاهی هم به رفاه وآسایش نمی رسیم به همین تر تیب دارائی زیاد به معنی رفاه وآسایش نیست بلکه اداره دارائی ومصرف متعادل ومتناسب آن رفاه است..اگر دارائی با حرص وطمع یکجا باشد انسان برای همیش فقیر محتاج ودر اظطراب وتشویش است.واگر در مصرف جانب قناعت را بگیریم هم برای رفاه وآسایش خود ودیگران سر مایه گذاری کرده ایم.واگر کسی سیر بخوابد وهمسایه آن محتاج ونیاز مند باشد باز هم جامعه مرفه وپر آسایش نداریم لذا آسایش به معنی سعادت وخوشبختی همگان است.

 

*  قناعت معالج مرض حرص وطمع: حرص وطمع از اوصاف بسیار بدی اند که به سبب علاقه بیش از حد به مال ودنیا در وجود انسانها رشد میکند.اگر با قناعت جلو طمع را نگیریم همیش محتاج ونیاز مندیم علاوه ازینکه هستی خودرا دست کم میگیریم چشم به دارائیهای وثروت مردم می دوزیم وچشم دوختن به ثروت دیگران انسان را به تعدی وظلم وا میدارد.این قناعت است که بساط عدالت را مرغوب ورنگین میسازد لذا قناعت مریضی حرص وطمع را مداواست

* قناعت یعنی پاک دامنی عفت وانسانیت: در اسلام وهمه ادیان ومکاتب دینی اخلاقی وسیاسی جهان به عدالت ومیانه روی تأکید صورت گرفته چون افراط وتفریط اثری بدی در زندگی دارد وانسان را از جاده إعتدال خارج میسازد.یکی از عوامل مهم پاک دامنی و حفظ سلامت نفس ورسیدن بکمال انسانیت آراستگی به قناعت و راضی بودن به حدّ ضرورت در تأمین نیازهاست.لذا قناعت هم عفت ،هم سعادت وهم کمال انسانیت است وقتی ما بخاطر قناعت عدالت را رعایت کنیم خود بخود در جاده سعادت ونیک بختی قدم گذاشته ایم.

 

عدالت چیست؟

 اگر به مفهوم عدالت دقت صورت گیرد بدرستی ارتباط آن به قناعت وبسندگی درک میشود.اگر انسانها بحق خود قناعت نکند به عدالت نزدیک نمیشوند، چون عدالت عبارت از حقی است که انسان به موجب کار وفعالیت خویش در نظام آفرینش وحیات نصیب میشود.نقطه مقابل عدالت ظلم وگاهی هم تبعیض است.که کسی به خاطر داشتن خصوصیت های  خودرا مستحق حق دیگران دانسته یعنی بحق خود قناعت نکرده، تبعیض رواداشته ،عدالت را زیر پا وظلم کرده است.

 عدالت یعنی پرهیز از افراط و تفریط  که هر دو مضر است برای انسان. یعنی هر چیز و هرکاری باید در حد وسط و اعتدال انجام شود.  ان الله یامر بالعدل و الاحسان. خداوند بشر را امر به رعایت عدالت و احسان میکند و سعادت انسان در رعایت همین است .. یعنی نه خشونت اضافی  و نه نرمش بیش از حد،  این میشود عدالت. پس این دنیای پر از رقابت، پر از نفرت،  پر از خشونت، پر از جنجال و کشت وکشتار و پر از خصومت که ما فعلا در آن زندگی میکنیم ، نتیجه کردار و اعمال غیر متعادلی است که انسانها انجام میدهند. پس راه رسیدن به سعادت اول فقط در اینست که هر کسی در جای خود دست از فزون طلبی غیر شرعی، غیر اخلاقی و غیر قانونی بردارد و به انچه که در نتیجه سعی قانونی و اخلاقی خود بدست میاورد قانع باشد و خود را درچرخه ماشین مسابقه جمع مال ودارائی وغصب حقوق دیگران  قرار ندهد.

در کشور ما نه قانون است ونه قناعت، همان است که همای عدالت در فضائی زندگی ما پر نمی زند: بلی قبلا عرض شد که قناعت یعنی بسنده کردن بحق خود واکتفا کردن به حد مناسب مصرف.اگر کسی خود وحق خورا بشناسد وبه آن اکتفاکند بحق دیگران تجاوز نمیکند.در سر زمین ما اگر بگویند کی میخواهد رئیس جمهور شود.اینجا حد شناشس مطرح نمیشود بلکه فزون خواهی بیشتر تبلور دارد .به همین تر تیب هرکس خورا شایسته وکالت ونمایندگی مردم می پندارد.وقتی پنجصد وکیل معترض را بخاطر اشغال چند چوکی که احتمال تقلب در آن رفته می بینی یقین میکنی که درین سر زمین کسی به هیچ چیزی قناعت ندارد جزء فزونی..در بیست ویا سی چوکی تقلب شده ولی پنجصد نفر خودرا مستحق میدانند در حالیکه بعضی بیست رأئی هم نیاورده ولی تلاش دارد اینجاست که مرز های قناعت میشکند وحریم عدالت ملوث میگردد.اشاره فوق یک نمونه بود.

ای مردم فزون طلب و بدور افتاده از حقیقت، بیائید عدالتخواه شویم. افغانستان و حتی دنیا را باندازه کافی پر از نفرت و کینه و حسادت و بدبیتی و دشمنی ونا امنی کرده ایم، اگر هوس است هم دیگر بس است. بیائید قناعت کنیم و عدالتخواه شویم وگرنه مردم غارت شده و محروم مانده از حقوق اساسی و انسانی شان که در رنج و زحمت فراوان بسر میبرند اشخاص ثروتمند را که در اطراف شان مصروف عیش ونشاط اند با نگاه تنفر ، کینه وعقده خواهند دید .آهسته آهسته عقده ها خواهد تر کید وقطره ها به طوفان تبدیل خواهد شد وسیل توفنده خشم مظلومان خاشاک ظلم واستبداد را با خود خواهد برد به امید حاکمیت قانون وگسترش قناعت وعدالت.

–