آرشیف

2021-1-18

قرارمان چه شد…؟؟؟
قرارمان نبود که نباشی و دست در دست باد راهی بشوم به سوی دیاری که هیچ تخصصی در برخورد با عارضه هایش ندارم.
قرارمان نبود که چشم به راه بمانم که بخواهی از راههای مالوف بیایی و نیایی و این همه درخوش کٌنکم را از من بگیری.
قرارمان نبود که نوشتن از تو برایم قدغن شود و بدون هیچ دلیلی قلم خسته تر از من به خواب خوشش در لیوان قلمهای دل خسته ادامه دهد که تا کاغذهای کاهی که از بوی تنشان مست میشدی
مرخصی بگیرند به زیر گرد و غبار و کلی جنس.
قرارمان نبود که بررسی یک اتفاق کوچک که به بوسه ای ختم خواهد شد این همه طول بکشد و دچار بروکراسی تقدیر شود.
قرارمان نبود که این همه آسمان بشود یک چادر مسافرتی که فانوسی از سقفش آویزان مانده خامووووش.
قرارمان نبود که راه گم شود.
قرارمان نبود که نشود.
…………………………………………………………………………..
بیست و نهم دی نود و نه
محل کار.حدود یازده صبح