آرشیف

2014-11-21

فرشته صدیقی غوری

فقه در ترازو

 

ویژگی های علم فقه از نظر دکتور عبدالکریم سروش

 

1- علم فقه از آن نظر که یک علم بشری است ، همواره  ناقص است و امکان تکامل بیشتر و بیشتر دارد.  نه فقط تحقیقات درون فقهی ، بلکه تحولات علم اصول ، می تواند علم فقه را شدیداً متحول کند  و لذا ادعای کمال ، برای آن بی وجه  است.
 
2- علم فقه  علم دنباله  رو است.  یعنی جامعه ساز و طراح  و برنامه ریز نیست؛ بلکه وقتی جامعه ساخته شد و شکل و صبغۀ خاصی به خود گرفت، فقه احکام آن  را صادر می کند. فقیهان نه توسعه آوردند ،  نه بیمه،  نه انتخابات ، نه تفکیک قوا.  نه بردگی  را لغو کردند و نه نظام ارباب رعیتی را… بلکه در مقابل همۀ اینها موضع گیری کردند و رفته  رفته به آنها،  با اکراه رضایت دادند.
 
3- علم فقه همچون علم حقوق ، علمی است حیلت آموز وهمین ، خصلت شدیداً دنیوی آن  را نشان می دهد.
 
4- علم فقه، علم ظاهر بین است، یعنی به ظواهر اعمال و اعمال ظاهره  کاردارد. حتا اسلام آوردن زیر شمشیر  را هم، اسلام محسوب می کند. جامعۀ فقهی لزوما جامعۀ دینی نیست.
 
5- فقه موجود، با یک اخلاق نازل ، یک هنر نازل  و یک عقلانیت نازل و یک سطح معیشت نازل هم می سازد و جامعۀ فقهی ، لزوماً یک جامعۀ پیشرفتۀ مدرن را  اقتضا نمی کند.
 
6- علم فقه، علم مصرف کننده است  و علم فقه موجود، مصرف کنندۀ جهان شناسی ، انسان شناسی ، زبان شناسی و جامعه شناسی کهن است و به همین سبب اجتهاداتش مقنع و پاسخگو  نیست. این مصرف کنندگی نه فقط نسبت به معارف درجۀ دوم  که نسبت به معارف درجۀ اول هم تحقق دارد.
 
7- علم فقه، علم اقلی است. یعنی اقل احکامی را که برای رفع خصومت لازم است می دهد ولاغیر. نه اینکه حد اکثر کاری را که برای اداره وتدبیر زندگی لازم است ، بیاموزد.
 
8- علم فقه ، علمی است متأثر از ساختار اجتماع.  به عبارت دیگر علمی است اجتماعی و سیاسی و لذا تابع مقتضیات اجتماع وسیاست و در خور آنها نه برعکس.  سیالیت آنها ، فقه را هم سیال می کند. و  باز به عبارت دیگر ، جهان و تاریخ را فقه و فقها نمی سازند؛ بلکه جهان و تاریخ تحول خود را دارند  و فقه از پس ، می آید تا در جهان تحول یافته  و واجد چارچوب و روابط جدید، زندگی را برای آدمیان مطبوع تر و بی کشمکش تر کند.( آن هم به نحو اقلی)
 
9- علم فقه کنونی ، علم تکلیف مدار است ، نه حق مدار.
 
10- علم فقه کنونی، قایل به مصالح خفیه  در احکام اجتماعی است و همین مایۀ کندی ، بل توقف حرکت آن شده است.
 
علم فقه را ( به معنای همین فقه موجود)  تا کنون بسیار جدی گرفته اند و آن را قائمۀ جامعۀ دینی کرده اند و در میان علوم دینی  به آن،  رُشد و فربهی بیشتری بخشیده اند و سعادت عاجل  و آجل آدمیان  را در گرو  و تابع آن نهاده اند و آن را علم ابدی و کامل  و برای همۀ جوامع و همۀ ادوار تاریخ دانسته اند. اما مجموع خصایصی که برای علم فقه  بر شمردیم موجب می شود که دست کم در تمام  این امور به چشم تردید نگاه کنیم. بنا بر این پرسش من … این است که ما تا چه حد حق داریم چنین علمی را مدار زندگی و مبنای حقوق و ملاک تصمیم گیری در بارۀ جان و ناموس مردم قرار دهیم؟ آیا علم فقه موجود، تاب کشیدن چنین بارگرانی را دارد؟
 
 
این مقاله را به صورت کامل  در سایت رسمی دکتور عبدالکریم سروش عالم و دین شناس بزرگ   می توانید بخوانید.
همچنان در کتاب اجتهاد و برخی دیگر از آثار دکتور سروش.