آرشیف

2014-12-13

نجم الدین الهام

فرشته زنده است

کودکی کوضامن فرداش بود
پنجهً غم سینه اش را چاک کرد
راکتی با دستور بیگانگان تشنه در خون وطن
در حریم پاک یک فرشته خورد
هر چه ویران شد , هر که بود مرد
ولی زنده است فرشته
کودکی ویران و بیخانه و بی خویش وکسی
کو ندارد دستگیری یاوری هم نفسی
او نمی خندت !
ندارد واژهً با خنده اش
خنده های مادرش را( بمب) گرفت
او نمی خوابت!
ندارد خانه ای بهرسکون
روز راهی خیابانها
و شب ویرانه پیما
تنها
اغوش مادرش اغوش یک ویرانه شد
چشمهای مادرش بالا دو تا ستاره شد
شانه های پدرش دیوار از هم ریخته
ان بیگناه
ان فرشته
اینک از هرچه بریده
او نمیداند که نامش چیست ,ادم کیست
اخر کیست او
ان فرشته دخت افغان با فغان باقیست او
 
 
 
نجم الدین (الهام)
2012-03-06
پونه هندوستان