آرشیف

2015-11-9

عصمت الله راغب

غوری های عزیز ما برای شناخت همدیگر سخت نیازمندیم!

یکشنبه شب که فرصت جمع شدن ما غوری ها در یک مکان خوشی مساعد بود، شبی عجیبی گذشت. ما ماشاالله در مرکز نفوس بیشتر از آن داریم که هریک ما ارقام ذهنی نسبت به آن بر می شماریم.
جشن "شرینی خوری" فامیل‌های جنرال عبدالرحمن غوری و نثار احمد حبیبی غوری زمینه ساز خوبی برای دیدار ما غوری های مقیم درکابل بود، اما منی که پس از این محفل های که نامش است "عروسی یا هم شرینی خوری" و یاهم از درون این احتفالات به چیزهای متفاوت تری می اندیشم، کمتر می توانم از این مجاری به خواسته یی فطری وفکری هم نایل شوم، زیرا؛ در محفل های خوشی معمولاً آدمها پشت چیزهای دیگریست، حضورشان را غنیمت دانسته غم های خود را به پای ساز و آوازی می ریزند که آن آقا بزم آرایی کرده به فرمایش شان آهنگ سر می کند؛ اما من که تشنه تر از هر ساز و آواز دیگر درپی معرفت و شناخت هر شهروندی غوری هستم در چنین محفل های خود را طالعمند خوب نمیآبم زیرا کمتر می توانم از کسی پرسان کنم که نامت چیست؟ چون فضای عمومی آمده یی شناخت کامل نیست، فرجاماً هریک ما همین قدر مقدور خواهد بود که درحاشیه چنین مجالسی با دوستان دیرینه مان در خلوتگه یی نسبتاً آرام، لحظه یی باهم راز دل کنیم که دقیقاً خیلی کارساز واقع نمی شود. ازینکه شناخت و تعارف یکی از پایه های محکم زنده گی اجتماعی بشر که مفهومی کلام قدسی را نیز به همراه دارد نیاز مبرم هر انسان خاکیست. و قاعده ی زنده گی هم تاکید برهمین دارد که کسانی در زنده گی پیروزمند تراند که در اجتماع شناخت بیشتر دارند. پس به همین منظور سخت در انتظار زمینه سازی و مهیای یک محفل فرهنگی با همین کتله عظیم هستیم که اگر از برایند تجلیل یک محفل فرهنگی ما فایق به تعارف همدیگر شویم، مدام العمر سپاسگزار باقی خواهیم ماند.
بازهم خواهش ما از آنانیکه در این عرصه دست باز دارند و می توانند زمینه ساز تدویر نشستی های فرهنگی همچو محفل شب یکشنبه شوند که آغاز و انجام آن تنها معرفی یکی ما نسبت به دیگر باشد، در زمینه لطف خویش را ارزانی داشته، منت گذارند.
یک باردیگر با مغتنم دانستن وقت، این پیوند را خجسته باد گفته طول عمر توأم با زنده گی عزت مندانه برایشان آرزو می کنم.

کابل
17-8-94