2014-12-25
سید شکیب زیرک
من خسته ام غزل بخدا خسته ام مكن
من رفته ام غزل بخدا بسته ام مكن
از ذره ذره موي سیاهم اثر نماند
بشكسته ام غزل بخدا وصله ام مكن
پاشان وبي قراروگسستم هزار بار
بگسسته ام غزل بخدا دسته ام مكن
يكبار عمر مرا خورده اي تمام
من مرده ام غزل بخدا زنده ام مكن
آزادم و زقيد تعلق بسي جدا
من حره ام غزل بخدا بنده ام مكن
دست تو روز وشب اندرسرمن است
آباد و سالمم غزل بخدا گنده ام مكن
آزادم از تكلف هر گونه رسميات
آدينه ام غزل بخداشنبه ام مكن
راهم صراط مستقيم وپيامم شفاف وصاف
صافم غزل بخدارنده ام مكن
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
غــــــــــــزل