آرشیف

2014-12-23

دوکتور نصیر ندا

علفچر

 

در علفچر جنگ دارند آن ددان

طعمه سا زند برگ و بار زنده جا ن

رسم جنگل در هم و بر هم شده

بر خلا ف عادت است کاری روان

موش با شمشیر خود ایستا ده است

پیش روی فیل تا گیرد عنا ن

در بقا یش آن شغال کهنه کا ر

پو ست شیر وببر را کرده بجا ن

جمع خفا شان بروز بیرون شدند

کبک و کفتر سر بپا دا رند نها ن

روبه وطوطی و عک عک همنوا ست

مید هند تر تیب رسمی قتلا ن

کر گسان در هر طرف ا ز بو ی نعش

پر زنند آنجا که یا بند مر د گا ن

میریزد تمسا ح اشک حقه را

تا که گیرد از میا ن گاو کلاً ن

خر نموده زیر پا شیر وپلنگ

مست گشته هر طرف عرعر کنان

مر غکا ن گشتند اسیر دا مها

از عقا ب وباز کی با شد نشا ن

خرس دال وشا دیا ن آدم خو رند

گور کن از خا ک پر کرده دها ن

مید هند هوشدار از شب بوم ها

بی ز تر س از آفتاب مهر با ن

رفته از دستی طبیعت راه‌کار

جهل و جعل است کار سازی کا روان

کی صدای عد ل آنجا می‌رسد

کر نموده گوش را سود وزیا ن

جو ن 2011