آرشیف

2024-1-2

محمد آصف فقیری

عقل چیست؟ جوهر عقل وصل اندر وصلست که پدیداری آن ما….!

 

از تضاد جوهر عقل ورود به چیستی آن را آغاز می کنیم:

یعنی تضاد ما یا عقلانیت که از مبانی و بلوغ عقل می باشد٬ در برابر من منفور من حقیر من خودنما و من مغرور و یا من که در فصل و جدای است قرار میگیرد.

حالا این جوهر عقل که مدروک آن در وجود چون مغز و قلب اختلاف بوده٬ ولی اکنون در این نوشته تنها روی این جوهر متمرکز می شویم٬ بهر تقدیر جوهر یا نور عقل چیست؟ که وحی الهی مخاطب آن و تاج کرامت خاصه آن در دین اسلام به صاحب آنست؟ حس پنجگانه٬ حافظه٬ تفکر٬ فهمیدن و استدلال کردن … همه صفت های این جوهر بوده٬ حالا برای شناسایی آن از این سوال وارد عمق جوهر می شویم: اثر از وحی که از لوح محفوظ جبرئیل امین به حضرت محمد صلوات علیه می آورد کجاست؟ در فزیک کدام اثر آن نیست. مثلاً از نوشته های اولین تحریر های قرآن پسا نزول و بعد آن که آن جناب بیان می کرده است و همین اکنون در موزیم های کشورهای دنیاست ولی سوال اینجاست قبل از اینکه نبی اکرم صلوات علیه گفته است و تحریر شده چگونگی آن چیست؟ یعنی درک عمیق قرآن مصفای چون محمدی را نیاز ندارد؟ که برای آمده کردن کلام خود٬ حق سینه مبارک شان را شق می کند و توسط مقرب ترین فرشته ها شستشو می کند.

البته الف ب و حروف در زبان مجموعه سمبولیک های است که توسط انسان ها کشف و برای ارتباط نوشتن و خواندن می باشد… یعنی وجود آنجناب مقدم جوهر شناسایی داشته همانا جوهر عقل که اتصال وحی با عقل یا از پاین به بالا بگویم عقل و وحی را ایمان گویم٬ اینجا حروف و جملات کلمات قرآنی پدیداری این وصلست٬ که حتی این اتصال را هم٬ توفیق خود الله گفته که هرکی را بخواهد دهد بطور مثال: پسر ابوجهل صحابه می شود و پسر نوح نبی از دین پدر پشت می کند…این جوهر عقل را عالم امر می گوییم یعنی: در امر ربوبیت حق است و حقیقت را درک کردن صفت ذاتی این جوهر که پدیده حق را در نظم دنیایی چون اصول٬ دکترین و یا حقوق می گویند که ربط ذهنی و مفهومی با نظم ازلی یا در بستر نظم ازلی تتبین می شود نظم ازلی چون: شب و روز٬ تغییر اقلیم و مدیریت اعضاء وجود چون تپش قلب که در تحت کنترل ما نیست و نمی توانیم برای یک روز آن تپش را متوقف کنیم…پس آزادی بستر رسیدن عقل به مقصد٬ که سلب آزادی و سلب عقل در جان بی روح را٬ بدتر از ترور می دانیم زیرا٬ بعد موت حیات محض و بیداری مطلق در عالم برزخی است.

یعنی اتصال حقیقت یا جوهر حق در وصل عقل = مجموعه مولفه های که در خدمت انسان قرارگیرد نه که جان و آزادی انسان را سلب کند. سلب جوهر عقل کار دشمنی اندرون هر انسان همانا شیطان منفورست که پدیداری آن ساقط کردن٬ ستیز و جدال٬ گشتن و سلب حرمت انسانی می باشد….

درک عمیق تر از فهم نادرست از دین:

مثلاً: بسیاری میتافزیک ارسطو را یا نقد عقل محض کانت ویا دیگر اثر های بسیاری از فیلسوفان را درک نمی توانند و یا حتی از روی خوانده نمی توانند٬ که سوال من این است: وقتی اثر انسان یا همانا عقل محض را درک نمی توانید عمق و درک و فهم قرآن را چطور مدعی می شوید که کلام خالق این فیلسوف هاست؟ در نقل قطعی منقول است که هستی یعنی دنیا شامل هستی و ممکنات در نزد کرسی الله مانند انگشتری است که با مثال میکروسکوپ: در این انگشتری گوشه ای کوچک آن در دنیا بنام افغانستان مدعی ناجی دین الله است. که اگر خالق نیازمند مخلوق خود در امر نگهداری دین خود شود که خدا نیست چون الله بی نیازست و قادر… که دوباره به میکروسکوپ مراجع کنیم می بینیم اینها مکروب و ویروس های اند که آنرا فهم نادرست از دین یا نقل گرایان فاقد جوهرعقل که تاریخ انسانی بزرگترین مثال های آن را دارد: چون قرون وسطا

عقل و عقلانیت چگونست؟

مطالعه از یافته های تحقیق چون پژوهش خود خواست و تشنگی عقل که در تجسس حقیقت است می باشد. و رویکرد عقل در تحقیق تا یافتن هدف و یا گستره هدف که در میان راه به مجموعه منابع و نقل های که مواجه می شود غنیمت و نعمت بر عقل می باشد. که نه تنها سلب عقل نمی کند که عقل را به هدف نزدیک تر می کند٬ و پدیداری این هدف توسعه و عقلانیت در تضاد جهل و عقب ماندگی است.

نوت: البته عقل در باوری وحی و از آنجا سیر معرفت بسوی محبوب شدن مقصود٬ همه در درون انسانی از جذبه قلب که کشش جانانست تا جان کوشش و سعی حقیقی می کند. و آنچه از رابطه بین محب یا بنده یا بند قلب با اصلش همانا ذات اقدس الله پدیدار می شود به سایر امت حکمت٬ محبت و معرفت و یکجا شدن یا ما٬ و وصل بی نهایت در شتاب بسوی بی نهایت یا هستی اندر هستی یا نور حقیقت می باشد.

یادداشت۱:‌ با گذاشتن لینک ذیل از مخاطبین میخواهم جوهر عقل را اندرون خویش٬ تا حاکم شدن در سرنوشت خودتان تکاپو کنید. و این تکاپو بیدون شک بیدون مطالعات یافته های تحقیق امکان پذیر نیست که در هر رشته این فعالیت را٬ کار روزانه تان کنید بیدون شک چشم عقل در وجودتان باز می شود. که نتیجه هر عمل را٬ قبل از آغاز انجام عمل می بینید که فرد خلاق می شوید تا ندامت از مبانی عادت در فعالیت روزانه…

http://disq.us/t/4lhvgkk

 

یادداشت ۲: البته عقل و وحی یا انرژی بی نهایت مثبت بی منفی٬ شدت قلب یا آتش عشق که منشاء حقیقت گفتن بوده زیرا عقل بیدون عشق مصلحت می کند یعنی رندی و هنر که در سیاست دنیا برای منافع ملی در حالت ناچار می توان ولی در وصل حقیقت که چون: چای با شکر یکجا شدن بسوی یکتای بی پایان شدن است٬ مبحث جدیدی است که از سیر فلسفه بسوی معرفت می رویم٬ که اکنون برنامه بنده متمرکز سیاست های افغانستان می شود و با گذاشتن غزل ذیل در آینده که حیات باقی بود خواهم پرداخت٬ که البته منشاء آنهم خود فرد و خودی روح اش یا ما یا منحصر به فرد شدن جامعه متعالی جمعی از آن…

– واحد الجسد!

رخنه ابرو اوست، بر دلم پیوستگی

کرد مرا یک نگاه، حلقه دَر بندگی

در شوق دیدن٬ بال پروازم داده اند

کاندر آذان عرش، تسبیحاتم دلبری

جستجوی موجود، راه به معبود

‌کز فنای او شدم، در بقای احمدی

زغنچه بشگوفته، دردی بدلم رسیده

تو بگو مینویسم، در وحدت الوجودی

کز پرتو انوارش٬ در پناه اسمش

سوی تکمیل من، عقل وعشق آشتی

به تن رنجیدم، تا زخود رمیدم

در بیابانِ وصل، بر آفتابم خاوری

کشف القلوبِ پیر، به هدفم فقیر

باتیر همآغوش، صدف هایم گوهری

 

 

محمدآصف فقیری