آرشیف

2014-11-22

ساغر رشیدی

عـید یعنی چه ؟؟؟

 

وقتی در مسیر سرک ها و کنار جاده ها اطفال را سرگردان با لباس کهنه و پاره، پاره و سر و روی خاک آلود وکثیف با کار های شاقه می بینم  عید به یاد م می آید.

از عید و از خوشی و عیدانة اطفال جهان

ولی، اطفال وطنم را با چهره های افسرده و نا آشنا با مکتب و آموزش و نومید از آینده مبهم و تاریک به خاطر می آرم؛ مخصوصا" در این روز ها که هوا رو به سردی می رود و آنان جهت زنده ماندن خود و فامیل پی لقمه نان سرگردان اند..

بلی از عیدی به یاد م می یاید پیش از آن و بعد از آن، اطفال وطنم با تحقیر و توهین و لت و کوب و فشار های زنده گی به فحشا کشا نده می شوند .  از فروش عضو بدن شان تجارت میشوند و از قصه های شان بازار رسانه ها گرم است. 

از عید به یاد م میاید .

بلی از عید اطفال وطنم؛ از اشک های سوزان و از شکم گرسنه و تن برهنة شان؛ از غم های نا گفته و از دل پر درد شان؛ گوشی برای شیدن و  جایی برای خوبید ن و نانی برای خوردن ندارند و دستی نوازش بهسوی شان دراز نمی شود و با دیده شفقت و ترحم به آنان نمی نگرند و از آه و اشک شان نمی ترسند .

از «عیدی» بیادم میا ید:

چگونه جسد کوچک شان مورد بمبارد قرار می گیرد؛ پارچه ، پارچه و  ما نند نو گلی در باد خزان پرپر می شود . این است عید اطفال وطنم!

باید این بد بختی ها و بار غم را آنان تحمل کنند تا اجیر شده گان عید کنند و لذت ببرند!