X

آرشیف

عـشــق پــــــاک

همچو بلبل آرزویم  دامنِ گلزار بود ،
 من نمیدانم چرا گل همنشین خار بود .

 خنده ی گل را دلیل رفتن گل گفته اند ،
بعد روزی دیده بلبل غنچه بی دستار بود .

مثل مجنون بی نوا افتاده در هامون رنج ،
روزگارم شام تار و سخت نا هموار بوذد .

ناله و آهم رود از روزن دل تا فلک ،
عندلیبِ باغ را این ناله در منقار بود . 

دل به دلبر داده بودم ، بی وفا شد یار من ،
من نمیدانم که دلبر در پی آزار بود .

نخل بیبارم ندارد ارج در آغوش باغ ،
سنگ طفلان بی جهت بر شاخ بی مقدار بود . 

کله ی بی مغز را نبود تفکر چون حباب ،
 کیست گوید فکرتم در پیچیش دستار بود .

چون خسی بازی کند در بستر دریای نیل ،
 در نظام آدمیت هر کسی  اشرار بود .

همچو مجنون کی بود آنکس که بی عشق وطن ،
 زان  سبب ملا به پای بستر بیمار بود .

 عشق پاک است  می برد انسان در آغوشِ فلک ،
" فاریابی " زان سبب منصور پای دار بود .

باعرض حرمت وادب 
داکتر عزیز " فاریابی "
شهر وانکوور  کانادا
 2015 /08/26

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.