آرشیف

2014-12-11

احمد شاه سلیمی

عایق برق

ما فضای خنده را گم کرده ایم
گریه می بارد بما هر روز و شب
در بهای انتظار و صبر ما
 استماع کردیم چندی لهو لعب
شد تنور حیله ها آتشفشان
اشک چشمان گشت بریان از تعب
دود و آتش حمله دارد هرطرف
چشم روز روشن ما کرد شب
نور از هر خانه پابیرون کشید
عایق برق است این لین غضب
ریشه خشکانید نخل زندگی
در گیاه هرزه میآید رطب
لاله ها پژمرد در گلزارها
سرکشیده خار زهری بوالعجب
سوده شد حلقوم های کذب و لاف
در بیان جمله های مضطرب
کس بیاد راحت (خودمان) نشد
هرکسی با اجنبی دارد شعب
از حسب نام و نشانش بر پرید
بی بدیل شد تکه داران نصب
مارکیت انسان کشی اینجاست گرم
جشن قصاب است یاران روز و شب