آرشیف

2017-12-26

محمداکرام اندیشمند

طنز تلخ تاریخ خونین معاصر افغانستان؛ وقتی که مهمانان کشور شوراها رفیقِ میزبان خود را می کُشند!

حفیظ الله امین چگونه از مهمانان قاتل خود میزبانی کرد؟
                                                                       
تجاوز نظامی شوروی در 1358 خورشیدی برابر به 1979میلادی بر افغانستان  در دوران حکومت صد روزۀ حفیظ الله امین(دستگیر پنجشیری مدت حکومت امین را 103 روز می گوید) شکل گرفت. ورود نخستین دسته های نظامی لشکریان شوروی در ظاهر، توأم با دعوت و موافقت امین بود.  اما این نیروها پس از ورود و استقرار در افغانستان، دست به قتل داعی و میزبان خود زدند.  در حالی که تقاضای امین به حضور قوای شوروی و اقدام این قوا در قتل موصوف به عنوان دو موضوع متناقض و معما گونه ای در رویداد لشکر کشی شوروی جلب توجه می کند، حزب دمکراتیک خلق اعم از هردو جناح خلق و پرچم آن تا کنون  پرده از تناقضات این رویداد بر نداشته اند.
نقش رهبران حزب دمکراتیک خلق افغانستان در حمله و ورود قوای شوروی، نقش اصلی و تعین کننده نبود. هرچند که حفیظ الله امین  قوای شوروی را دعوت کرد و ببرک کارمل در پی تجاوز نیروهای شوروی به رهبری حزب و حاکمیت حزبی رسید، اما آنها در این سقوط و صعود تنها یک قربانی محسوب می شدند. وقتی میتوان به درستی این حقیقت اذعان داشت که عملکرد شوروی ها و بگونۀ دقیق تر روس ها را در مورد رهبران حزب دمکراتیک خلق مورد توجه و بررسی قرار داد. علی رغم آنکه رقیبان متخاصم جناح پرچم به خصوص مخالفان ببرک کارمل در داخل حزب دمکراتیک خلق و بیرون از این حزب، حملۀ نظامی شوروی را عاملی در رساندن رهبر جناح پرچم حزب به کرسی اقتدار تلقی می کنند و نقش کارمل را در این حمله به عنوان دوست صادق و وفادار به شوروی برجسته و مهم می پندارند، اما حقایق نهفته در متن رویدادهای تجاوز شوروی و عملکرد بعدی آنها حکایت دیگر دارد. وقتی رهبران شوروی در کریملین تصمیم به حذف امین از کرسی قدرت گرفتند و برژنف این تصمیم را در سپتمبر 1979 بگوش تره کی رساند، ببرک کارمل به عنوان رهبر حزب و حاکمیت حزبی در کابل مد نظر گرفته نشده بود. اما غلبۀ امین بر تره کی در منازعۀ قدرت و قتل او از سوی امین، رهبران شوروی را به انتخاب و انتصاب ببرک کارمل در رأس حزب و حکومت حزبی در کابل واداشت. در سالهای بعد که رهبران پیر کریملین یکی پی دیگری پدرود حیات گفتند و گورباچف رئیس کی.جی.بی رهبری حزب کمونیست و دولت شوروی را بدست آورد، در همسویی با سیاست پرسترویکا و گلاسنوست، نجیب الله رئیس خاد را در دولت حزب دمکراتیک خلق جانشین کارمل ساخت. آنچی را که روس ها در این دوره در مورد ببرک کارمل انجام دادند، کمتر از عملی نبود که در برابر حفیظ الله امین انجام داده بودند. آنها کارمل را با فشار عزل نمودند و سپس از افغانستان بیرونش کردند. آنگونه که ببرک کارمل در سالهای پس از فروپاشی شوروی به حامد علمی خبرنگار رادیو بی.بی.سی گفت:
«نه تنها تو بلکه تمام خبرنگاران و ژورنالیستان در برابر من جفای بزرگ را مرتکب شده اید. طوریکه من اضافه از چهارسال در شوروی و چکسلواکیا زندانی بودم ولی هیچ خبرنگار دربارۀ من گزارشی به نشر نرسانید و هیچ کس دنیا را از زندانی بودن من اطلاع نداد. خصوصاً ژورنالیستانی مانند شما که خود را افغان می گویید باید از روس ها می پرسیدید که رئیس جمهور ما کجاست و چرا به شوروی برده شده است؟ تو با مجاهدین افغانستان همکار بوده ای و از رنج و زحمت آنها در جنگ علیه نیروهای شوروی به خوبی آگاه هستی. همانطوریکه شما مخالف تجاوز شوروی به افغانستان بودید به همان اندازه منهم مخالف بودم. من از روز اول مخالف آمدن شوروی ها به کشورم بودم ولی ما قربانی جنگ سرد شدیم.»(1)
برکناری و تبعید ببرک کارمل توسط روس ها مبیین این حقیقت بود که کارمل حتی به قول خودش چیزی بیش از یک قربانی محسوب نمی شد. این واقعیت نشان میدهد که او نقش اصلی و مهمی در تجاوز شوروی بر افغانستان نداشت. او قوای شوروی را به افغانستان نیاورد بلکه  قوای شوروی او را به افغانستان آورد. در حالی که روس ها هیچ شک و تردیدی در صداقت و وفاداری او به شوروی نداشتند، اما زمانیکه سیاست و منافع خود را در کنار نهادن ببرک کارمل از رهبری حزب و دولت تشخیص دادند، بدون هیچ ملاحظه ای به آن پرداختند.
عملکرد روس ها بعداً در مورد داکتر نجیب الله که جانشین ببرک کارمل گردید چیز بهتر از آنچی که در مورد امین و کارمل انجام دادند، نبود. هرچند نجیب الله تمکین و وفاداری کمتر از رهبران پیشین حزب خویش به روس ها نداشت. او در خزان 1988 خطاب به نیروهای شوروی که در حال ترک افغانستان بودند گفت:
« ما در برابر شما فرزندان شجاع  کشور لنین به خاطر همۀ آنچه برای مردم افغانستان، برای انقلاب ثور انجام داده اید، به خاطر مردانگی و شجاعت و هم به خاطر مهربانی و انسانیت شما سر تعظیم فرود می آورم.»(2)
در سالهای بعدی که شوروی بسوی فروپاشی رفت و روس ها منفعت ومصلحت خود را در ترک حمایت از نجیب الله و حاکمیت حزب دمکراتیک خلق دیدند، به حزب و رهبرش چنان پشت کردند که حتی چند سال بعد جسد از گلو آویخته شدۀ رهبرحزب دمکراتیک خلق در پایتخت افغانستان آنها را به واکنشی وا نداشت. این حقایق نشان میدهد که رهبران حزب دمکراتیک خلق در تجاوز نظامی شوروی و تداوم این تجاوز نقش مهمی نداشتند. آنها  قربانی این تجاوز بودند. در واقع وسیله و ابزار این تجاوز. هرگاه از منظر قربانی شدن و ابزار بودن به نقش رهبران حزب مذکور در  تجاوز شوروی نگاه شود، سهم حفیظ الله امین در ماجرای تجاوز و کشانیدن پای ارتش سرخ به افغانستان بیشتر از همه است. افزایش سهم امین را در اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی زمانی میتوان بهتر درک کرد که بسوی او در ارتباط به این رویداد از سه زاویه نگاه کرد:
نخست به عنوان داعی و میزبان قوای نظامی شوروی در افغانستان از مسند قدرت و از جایگاه رهبری. دوم؛ به حیث چهرۀ شاخص و قدرتمند در دولت حزب دموکراتیک خلق که به عضویت در سازمان جاسوسی ایالات متحده امریکا(سی آی اِی)متهم می شود. و سوم؛ به عنوان شخصیت مستقل، نا سیونالیست  و غیر وابسته که خواهان طرد  نفوذ و دخالت شوروی به حزب دمکراتیک خلق و دولت حزبی بود.

ادامه مطلب در اینجا