آرشیف

2022-6-26

فاضل روستایی

طالبان و ستیز با تنوع جامعه افغانستان

طالبان در این روزها  کلیپ‌هایی تبلیغاتی را به بعضی تلویزیون‌های افغانستان برای نشر سپرده‌اند. این کلیپ‌ها روزانه صدها مرتبه از تلویزیون‌های داخل کشور پخش می‌شود. در این اعلان‌ها، تمرکز اصلی تبلیغات‌چی‌های طالبان بر این است تا نشان دهد افغانستان کشوری از نظر زبانی و قومی متنوع است و این تنوع نقطه قوت ساکنان این سرزمین است و ما باید در سایه این تنوع به صلح سر‌تا‌سری برسیم.

جنبه مثبت و روشن داستان این است که برای نخستین بار، هرچند در حد شعار و گفتار، طالبان به تنوع قومی و زبانی در کشور اعتراف کرده‌اند. اعتراف به تکثر و تنوع مردم افغانستان، از سوی گروه تمامیت‌خواه و انحصارگر طالبان، حتا به منظور فریب عوام و در قالب شعار و گفتار پو‌پولیستی، گامی مثبت و امید‌وارکننده به شمار می‌رود. طالبان به حدی سر‌مست باده غرور و گرفتار تعصب‌های قومی کورند که برای‌شان مایه ننگ و «آبرو‌ریزی» است که به جز رنگ سیاه تحجر و جمود و بدویت، رنگ دیگری را ببینند.

در این شکی نیست که جامعه افغانستان یکی از متنوع‌ترین و متکثر‌ترین جامعه‌ها است. این تنوع و رنگارنگی هم از نظر قومی و هم از رهگذر زبانی و هم از لحاظ فرهنگی وجود دارد و باید به رسمیت شناخته شود. اگر سیاست‌مداران خردمندی در رأس امور در کشور حضور می‌داشتند و در کنار آن، فرهنگ سیاسی رشد‌یافته می‌داشتیم، به‌خوبی می‌شد از این تنوع برای بهبود وضع و ترقی کشور و مبادله فرهنگی و ایجاد خلاقیت استفاده کرد. حالا که این‌طور نیست، عجالتاً این تنوع مبنای شقاق، چند‌دسته‌گی و اختلاف قرار گرفته و روشن نیست چه وقت این فاجعه پایان می‌یابد.

با آن‌که در واقعیت امر جامعه افغانستان جامعه‌ای متنوع، رنگارنگ و چند‌صدا‌ است، اما طالبان نه‌تنها با این تنوع سر سازش ندارند، بلکه با لطایف‌الحیل می‌خواهند آن را از بین ببرند. عملکرد این گروه از زمانی که قدرت را دوباره به دست گرفته‌، بهترین شاهد این مدعا‌ است. اکنون افغانستانِ زیر سلطه طالبان، به یکی از بی‌صداترین و یک‌دست‌ترین جامعه‌های روی کره زمین تبدیل شده است. حاکمان جدیدی که از دهات آمده‌اند، می‌خواهند تجربیات و سبک زنده‌گی خود را بر همه تحمیل کنند و در این راه گاهی از خشن‌ترین ابزارها استفاده می‌کنند. قدرت سیاسی را در انحصار کامل خود در‌آورده‌اند و برای سلیقه‌ها و برداشت‌های دیگر اصلاً رخصت کوچک‌ترین فعالیت نمی‌دهند، رسانه‌های آزاد در کشور در حالت احتضار قرار دارند، موسیقی در این جامعه غریبه است، لباس‌های مردان در حال یک‌دست شدن است، ریش گذاشتن بر مردان و به‌ویژه کارمندان دولت امری اجباری است، زنان باید سر تا پا سیاه بپوشند و نقاب بر چهره بزنند و هویت خود را از دست دهند، حضور زنان در جامعه روز‌تا‌روز کم‌رنگ‌تر شده می‌رود، مکاتب در حال تعطیل یا نیمه‌تعطیل قرار دارد و در عوض، مدرسه‌های دینی پر‌جنب‌و‌جوش است و سرگرم آموزش طلاب علوم دینی.

از سده‌های متوالی بدین‌ سو، زبان فارسی زبان تفهیم و تفاهم میان اقوام مختلف در این منطقه از جهان بوده و هر قوم اعم از تاجیک و ترک و تاتار و مغول و پشتون، ناگزیر بوده‌اند برای ارتباط برقرار کردن میان یک‌دیگر، به این زبان متوسل شوند. تا هنوز هم زبان فارسی مهم‌ترین و پر‌گوینده‌ترین زبان در افغانستان است. عقلای قوم همیشه با این زبان به‌عنوان یکی از سرمایه‌های فرهنگی و معنوی سترگ برخورد کرده‌ و حرمت آن را پاس داشته‌اند. اما از وقتی طالبان قدرت را به دست گرفته‌اند، با این زبان به‌عنوان زبان بیگانه یا در بهترین حالت، زبان اقلیت برخورد کرده‌ و تا توانسته‌اند آن را به حاشیه برده‌اند. زبان فارسی در مکاتبات اداری آهسته‌آهسته در حال خالی کردن میدان به زبان پشتو‌ است، لوحه‌های ادارات دولتی در حال پشتو‌سازی است و سخن زدن به فارسی برای مراجعان ممکن است درد سر ایجاد کند و موجب شود کارشان پیش نرود. گزارش‌هایی وجود دارد در مورد این‌که در بعضی دانشکده‌ها مضمون زبان فارسی برداشته شده و به جایش مضمون دیگری آورده شده است. زبان رسانه‌ها حتا در پایتخت نیز غالباً پشتو‌ است. همه این اتفاقات و اتفاقات شبیه آن، بیانگر دشمنی طالبان با زبان فارسی است. وقتی وضع زبان فارسی چنین باشد، طبعاً وضعیت زبان اوزبیکی را می‌توانید خود حدس بزنید که از چه قرار است. در چنین حالتی هنگامی که مشاهده می‌کنیم بوق‌های تبلیغاتی طالبان از این سخن می‌گویند که تنوع افغانستان نقطه قوت آن است، به جز این‌که این حرکت تبلیغاتی را عوام‌فریبی محض و مصداق تلاش برای سرپوش‌گذاری بر تنوع‌زدایی‌ها و سرکوب‌گری‌های بی‌رحمانه و خشن طالبان تلقی کنیم، راه دیگری نداریم.

در جایی از اعلان‌های تبلیغاتی مورد بحث، از این سخن زده شده که دشمنان افغانستان می‌کوشند وحدت ملت افغانستان را از بین ببرند و صلح سرتاسری را خدشه‌دار کنند. در این زمینه باید گفت، طالبان یکی از همان ابزارهایی هستند که دشمنان افغانستان، تقریباً سه دهه است که از آن‌ها برای از میان برداشتن وحدت و یک‌دلی افغانستانی‌ها کمال استفاده را برده‌اند. علاوه بر آن، تا زمانی که زمینه‌های داخلی برای پدید آمدن شقاق و چند‌دسته‌گی وجود نداشته باشد، دشمنان خارجی نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. اگر حاکمان واقعاً دل‌شان برای این وطن می‌سوزد، بهترین شیوه این است که تنوع قومی، زبانی، مذهبی و فرهنگی این کشور را به رسمیت بشناسند و بگذارند مردم نفس بکشند. در سایه سرکوب و استبداد قومی و فرهنگی، نمی‌توان به وحدت، همدلی و صلح سرتاسری رسید. سرکوب ممکن است برای مدتی کوتاه اثر‌گذار باشد، اما در دراز‌مدت زخم‌ها را عمیق‌تر و فاصله‌ها را بیش‌تر می‌کند و نتایجی ویرانگر در پی خواهد داشت. هر کسی که کم‌ترین آشنایی با تاریخ معاصر افغانستان داشته باشد، حتماً این نکته را دریافته است.

در آغاز یکی از این کلیپ‌های تبلیغاتی، تندیس‌های تخریب ‌شده بامیان نشان داده می‌شود؛ همان تندیس‌هایی که طالبان در یک اقدام به‌شدت فرهنگ‌ستیزانه و بدوی، در دوران اول سلطه خود، آن‌ها را منفجر کردند و جهانیان را در شوک فرو بردند. آن عده از مسوولان دستگاه تبلیغات طالبان که این پروپاگندا را ساخته‌اند، به‌راستی افرادی وقیح بوده‌ و مخاطبان خود را سبک‌مغز و فراموش‌کار تصور کرده‌اند. عجیب‌تر این‌که همه اماکن و ساختمان‌های آباد‌شده‌ای که در این کلیپ‌ها به تصویر کشیده می‌شود، حاصل برقراری نظم نیم‌بند جمهوری در دو دهه اخیر است. مسلم است که از طالبان و نظام‌های دیگر حاکم در این چهار دهه، به جز بربادی و ویرانی میراثی برای افغانستان جنگ‌زده باقی نمانده است. طالبان از شدت وقاحت، دستاوردهای دیگران را به نفع خود مصادره می‌کنند.