آرشیف

2015-1-22

عبدالکریم تایب شریفی

طالبان، نـمـــاد تضاد ادعـــــــا و عمل

نگاه اینجانب به مقاله ای جناب عبدالبصیر صهیب صدیقی تحت عنوان ( طالبان , نماد تضاد ادعا و عمل ) در ویب سایت تحلیل افتاد , با مطالعه آن حیف دانستم که اگر در دیگر سایت های پرخواننده کشور این دغدغه را شریک نسازم , چون دولت پاکستان پیوسته در بازی های سیاسی دوگانه خویش همواره فشار ها و بحران های داخلی خود را متوجه افغانستان میسازد بخصوص این ترفند اخیر مصالحه با طالبان پاکستانی را که در آستانه انتخابات افغانستان براه انداخته است,اگر پیش گیریهای لازم از طرف مردم , جامعه مدنی , اپوزیسیون سیاسی و اکثریت بخش های نظامی و ملکی کشور که مخالف تیم حاکم طالب پرور کشور اند صورت نگیرد , میتواند معادلات سیاسی افغانستان بنفع اهداف توسعه طلبانه و تمامیت خواهانه پاکستان رقم بخورد .

 

طالبان، نماد تضاد ادعا و عمل

Posted on 14. فوریه 2014 by Abdul Basir Sohaib Siddiqi

نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقی
تاریخ : 12.02.2014
 

 

حکومت پاکستان پروسۀ صلحی را با تحریک طالبان پاکستان براه انداخته است که از مقدمات آن می توان درک کرد کهجنگ های شدید و خونریزی های مداوم نتیجۀ مختوم آن در افغانستان و پاکستان است و طالبان با نشان دادن تضاد ادعا و عمل هم امنیت مردم پاکستان را به مخاطره انداخته و هم عزایم نابکار شان مبتنی بر تضاد ادعا و عمل تأثیر ناگوار بر امنیت افغانستان دارد و افغانستان را بیشتر از بیش در گیر جنگ های مدهش و خانه برانداز می سازد که خونریزی های بیشماری را در پی خواهد داشت .
حکومت پاکستان به حیث یک نهاد سیاسی مشکل ساز در منطقه ، خود دچار اختلال شده است که در پرتگاه اضمحلال قراردارد چون سه عامل عمده حکومت پاکستان را شدیداً تحت تأثیرقرار داده اند که عبارتند از:
1 ـ مخالفت جدی مردم افغانستان در برابر سیاست های انحصارگرایانۀ پاکستان به طرف آسیای مرکزی از طریق افغانستان بوسیلۀ طالبان افغانی در رقابت با هندوستان.
2 ـ دشنۀ خونین طالبان را که پاکستان برای تثبیت عمق ستراتیژیکش در افغانستان بکار انداخته بود لبۀ دیگر آن دشنۀ خونین شاه رگ پاکستان را آماج قرار داده است و این دشنۀ خونین طالبی بنام افغانی و پاکستانی ماهیت های همگون دارند که این امر در مطالبات تحریک طالبان پاکستان قابل اثبات و مشهود است.
3 ـ پاکستان در روابط بین المللی و تعهداتش با جهان ، صلح در افغانستان و مبارزه با تروریزم را وعده داده است وجهان از پاکستان می خواهد که به تعهداتش وفادار بماند و طوریکه معلوم می شود پاکستان در پروسۀ صلح با تحریک طالبان پاکستان برای بقا و دوامش وقت کمائی می کند تاهم طالبان پاکستانی را در اتحاد با طالبان افغانی ارضا کند و هم بتواند که پروسۀ صلح را با طالبان پاکستانی مبارزه علیه تروریزم توجیه کند .
اهمیت روابط با امریکا در نظام و ساختار سیاسی پاکستان بعید به نظر می رسد که تغییر کند و اگر تغییر کند تمام شالودۀ سیاسی نظام پاکستان برهم می ریزد و اولین نشانۀ آن ساقط شدن اعتبار سیاسی پاکستان خواهد بود و این هم بعید به نظر می آید که پاکستان در توجیه پروسۀ صلح با طالبان پاکستانی در ذیل مبارزه با تروریزم ذهنیت جهانی را قانع کند زیرا پروسۀ صلح پاکستان با طالبان پاکستانی معطوف به اتحاد با طالبان افغانی است تا فعالیت های هردو فرکشن طالبان در افغانستان متمرکز شوند و زمینۀ بهره برداری های پاکستان در جهت تحقق عمق استراتیژیک پاکستان در افغانستان مهیا گردد پس از این جهت است که پاکستان برای رهائی از فشار داخلی و خارجی پروسۀ صلح با طالبان پاکستانی را آغاز کرده است .
پروسۀ صلح حکومت پاکستان با طالبان پاکستانی تأثیر مستقیم بر موضوعات امنیتی افغانستان دارد و از این نظر حائز اهمیت است که به آن بپردازیم و خواست های را که طالبان پاکستانی می خواهند آنها را در این پروسه بدست آورند ذکر کنیم و بده بستان آنرا حدس بزنیم و آن اینکه:
به گذارش پاک تربیون مؤرخ 10.02.2014 ، شوری سیاسی و کمیتۀ مذاکرات تحریک طالبان پاکستانی در جائی نامعلومی در وزیرستان شمالی ، برای دومین روز در روز یکشنبه ترتیب جلسه دادند و خواست 15 مورد را به کمیتۀ مذاکره کنندۀ حکومت پاکستان با طالبان پاکستانی تنظیم کرده اند.
راپور های رسانه ئی حاکی اند که تحریک طالبان پاکستانی تحت اشراف معاون تحریک طالبان ( شیخ خالد حقانی ) از روز شنبه صورت خلسه داده اند .
پروفیسور ابراهیم و مولانا یوسف علی شاه در وزیرستان شمالی که در تماس با شوری تحریک طالبان اند احتملا این نکات 15 فقره ئی را به کمیتۀ صلح که از طرف حکومت پاکستان مآموریت دارد ، انتقال دهند.
این نکات قرار آتی اند:
1 ـ توقف حملات درون ( طیاره های بدون سرنشین)
2 ـ تصویب اجرای شریعت در محاکم پاکستان.
3 ـ تصویب اجری سیستم تعلیم و تربیۀ اسلامی هم در مؤسسات تعلیمی دولتی و هم غیر دولتی.
4 ـ آزادی زندانیان طالبان پاکستانی و خارجی از زندان های پاکستان.
5 ـ بازسازی و پرداخت جبران خسارات که در نتیجۀ حملات درون بوجود آمده اند.
6 ـ تحویل کنترول مناطق قبایلی به نیرو های محلی.
7 ـ خروج عساکر حکومت پاکستان از مناطق قبایلی و برداشته شدن چیک پوست ها ( تلاشی ).
8 ـ حذف و ابطال تمام اتهامات جنائی علیه طالبان ( یعنی اینکه طالبان بری الذمه شناخته شوند ).
9 ـ رهائی زندانیان هر دو طرف.
10 ـ حق مساوی برای همه ، فقیر و دارا.
11 ـ برای فامیل های که از طیاره های درون آسیب دیده اند ، زمینۀ کار مهیا شود.
12 ـ احتتام نظام دلبخواه.
13 ـ توقف حمایت از امریکا در جنگ بر ضد تروریزم ( یعنی اینکه پاکستان دیگر متعهد سیاست خارجی ضد تروریستی امریکا نباشد).
14 ـ تعویض سیستم دیموکراسی به سیستم اسلامی.
15 ـ قطع تمام روابط با امریکا.
در زمان دور دوم شوری سیاسی تحریک طالبان به بطور رسمی این نکات 15 گانه را به نمانیدگان شان ارائه داده است .
انعقاد مذاکرات از طرف طالبان پاکستانی شمولیت این را دارد که مذاکرات تحت ظوابط اسلامی باید انجام شود ، نیرو های مسلح پاکستانی از مناطق جنگی خارج شوند و زندانیان طالبان از زندان های طالبان آزاد گردند .
در این نشست دو روزه برعلاوۀ دیگر موضوعات عمده ، بر اتش بس نیز بحث صورت گرفت.
کمیتۀ مذاکره کنندۀ پاکستان محتمل است که با رسیدن به اسلام آباد ، این نکات 15 گانه را به حکومت پاکستان ارائه دهند.
تجزیه و تحلیل:
درلیستی که حاوی خواست های تحریک طالبان پاکستان درج شده است نشان دهندۀ تضاد ادعا و عمل طالبان پاکستانی است که در برگیرندۀ طالبان افغانی نیز می باشد و این گذاره یا قضیه چنین قابل اثبات است:
طالبان پاکستانی و طالبان افغانی خود را سرسپردگان و مدافعین نظام اسلامی می دانند و ادعا می کنند که تلاش شان برای حاکم ساختن شریعت اسلامی است ، در حالیکه ادعای شان با عملکرد های شان منطبق نیست ، اسلام که دین صلح و صفا و صممیت و احترام به حقوق دیگران است و کرامت بشری را ارج می نهد و به رعایت آن پابند است و در راه حفظ و تحفظ کرامت بشری تلاش هایش را متمرکز ساخته و بدون رعایت کرامت بشری ، اقامۀ قسط و عدالت را ناممکن می داند ، اما طالبان پاکستانی و افغانی و …. خوشونت ترویج کرده اند و رواج انرا صبغۀ دینی می دهند ، خودکشی انتحاری می کنند و در انجام انتحار جان های بیگناه را به دخاک و خون می کشانند .
با کدام آیۀ مبارکۀ قرآنکریم و با کدام حدیث مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم و با کدام مقولۀ اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم رضوان الله اجمعین ، اعمال زشتی که طالبان انجام می دهند قابل توجیه اند .
این کمال بی شرمی و وقاحت است، عمل کرد طالبان در متن دین مقدس اسلام متضاد است و با روحیۀ اصیل اسلامی سازگاری ندارد.
قاتل در دین مقدس اسلام و هم در قوانین بشری مجرم است ، طالبان پاکستانی در لیست خواست های شان برای صلح ، ابطال اتهامات را علیه طالبان خواستار اند و از طرف دیگر طالبان خواستار تطبیق شریعت در محاکم پاکستان اند پس سؤال اینجاست که آیا دم و دستگاه طالبان که انتحار را تجویز می کند و شمار کشته شدگان بیگناه در نتیجۀ خودکشی های انتحاری از هزار ها می گذرد ، شریعت خاموشی اختیار کند ؟ آیا این دو ادعا باهم متضاد نیستند ؟
مسلم است که حاکمیت شریعت و حذف اتهام از دم ودستگاه ترویج کنندۀ انتحاری خودکش ( طالبان ) دو امر متضاد است ، ادعای حاکمیت شریعت و حذف اتهام علیه طالبان را می توان از یاوه سرائی طالبان به حساب آورد ، یاوه سرائی کسانیکه جهل و عقده های شانرا بنام دین معرفی می کنند .
در لیست خواست ها و مطالبات طالبان پاکستانی یکی هم این است که حکومت پاکستان باید کنترول مناطق قبایلی را به نیرو های محلی واگذار کند ،این بدان معنی است که حاکمیت و اقتدار مناطق قباتیلی در دست طالبان پاکستانی باشد تا از این طریق بتوانند که فرکشن طالبان افغانی را کمک کنند و در تهیۀ پناگاه ها برای طالبان افغانی دست باز داشته باشند و این پناه گاه ها وقتی برای طالبان افغانی امن تر شده می توانند که از حملات طیاره های بدون سرنشین مصؤن بمانند و از این جهت است که خواست دیگر طالبان توقف حملات درون یا طیاره های بدون سرنشین است .
خواست دیگر طالبان تعویض سیستم دیموکراسی به سیستم اسلامی است ، این مطالبه خیلی کنگ و نا مفهوم است چون طالبان درک و فهمی از سیستم دیموکراسی را ندارند همان طوریکه از سیستم اسلامی آگاهی ندارند .
سیستم دیموکراسی نقاط مشترک زیادی با سیستم اسلامی دارد و در این رابطه چشمان طالبان کور اند که مشترکات سیستم دیموکراسی و سیستم اسلامی را ببینند و بدانند و این خواست یا مطالبه بر جهل و نادانی طالبان ابتناء دارد نه بر تفکیک سیستم ها مبتنی بر عقل و بصیرت .
از طرف دیگر این امر واضح و برملاء است که طالبان حکومت پاکستان را دیموکراسی می دانند ، در حالیکه سیستم حکومت پاکستان بر دیموکراسی ابتناء ندارد بلکه حکومت پاکستان بر خواست نظامیان و لشکریان پاکستان ابتناء دارد و همیشه انتخابات در پاکستان بازی های سیاسی اند که از طرف نظامیان مقتدر پاکستان براه انداخته می شوند و باز هم می بینیم که شریک همین بازی های انتخاباتی احزاب مذهبی هم هستند که سمپاتی های با طالبان دارند.
مهم این است که انجام این پروسۀ صلح حکومت پاکستان با طالبان پاکستانی چیست و به کچا منتهی می شود ؟ و پیامد های آن بر امنیت و ثبات و انتخابات در افغانستان چگونه ارزیابی می شود؟
بطور دقیق سیکولر های مذهبی و مسجد رو و تبلیغی پاکستان بر اهمیت روابط با امریکا معترف اند و به هیچ بهای و قیمتی آنرا معامله نمی کنند با وجود آن که سیکولر های مذهبی پاکستان در تطبیق سیاست های انحصار گرایانۀ شان در منطقه که در تضاد با سیاست خارجی امریکا باشد بهانه تراشی می کنند و یا به پنهانکاری ترکیز می کنند.
طوریکه گفتیم تحقق مطالبۀ طالبان پاکستانی از حکومت سیکولر مذهبی پاکستان در تطبیق شریعت ، نیز غیر محتمل به نظر می آید چون طالبان خود شریعت را در فهم و رفتارشان نقض می کنند و اتهام نقض شریعت را بدوش می کشند و از شریعت و قوانین شرعی فهم ندارند و اگر هم فهم دارند ، آن را برای توجیه اعمال نادرست شان بکار می گیرند که این خود پهلوی دیگر نقض شریعت از جانب طالبان است .
تفکیک سیستم دیمو.کراسی و سیستم اسلامی بالاتر از فهم طالبان است و طالبان برای این تفکیک راهکار علمی در اختیار ندارند و نه برنامۀ علمی در این زمینه ارائه داده می توانند، پس این مطالبۀ طالبان پاکستانی نمی تواند که در سیستم حقوقی و سیاسی پاکستان جا گیرد.
مطالبۀ دیگر طالبان پاکستانی از حکومت پاکستان یعنی اینکه حق مساوی برای همه ، هم کلی و بی محتوی است و هیچگونه وضاحت ندارد و نمی توان بطور دقیق ابعاد و عرصه های آنرا مشخص کرد و دیگر اینکه این چیزی نو نیست ، به طور حتم قانون اساسی پاکستان آنرا در خود دارد که عرصه های حقوقی آن مشخص است.
تنها می تواند که مطالبات و خواستهای طالبان پاکستانی از حکومت پاکستان توسط حکومت پاکستان مشروط به شرایطی پذیرفته شوند و آنها عبارتند از :

1 ـ آزادی زندانیان طالبان از زندان های حکومت پاکستان.
2 ـ واگذاری کنترول مناطق قبایلی به نیرو های محلی تحت اشراف طالبان.
3 ـ برداشتن چیک پوست ها توسط حکومت پاکستان.
4 ـ خروج عساکر پاکستانی از مناطق قبایلی.
5 ـ وعدۀ حکومت پاکستان به طالبان در تلاش مجدد مذاکرات با مقامات امریکائی جهت توقف حملات طیاره های درون یا بدون سرنشین.

این مورد پنجم را حکومت پاکستان با طالبان توافق صد در صدی دارد زیرا که نواز شریف صدر اعظم پاکستان در سفر رسمی 4 روزه اش یعنی از تاریخ 21 ـ 24 اکتوبر 2013 به ایالات متحدۀ امریکا با اجندای بحث بر سر انرژی، امنیت منطقه ئی و افغانستان بعد از 2014 توقف حملات طیاره های درون را مطرح کرد و توافقی در این مورد به دست نیاورد.
حکومت پاکستان احتمال زیاد دارد که 5 مورد مطالبات فوق الذکر طالبان پاکستانی را در پروسۀ به نام صلح بپذیرد و این نوعی معامله گری است که پاکستان آنرا با طالبان بر سر امنیت و صلح افغانستان انجام می دهد و این به این معنی است که با پذیرفتن موارد پنجگانۀ بالا پاکستان به طور عملی پروسۀ صلح در افغانستان را نادیده می گیرد یعنی اینکه طالبان پاکستانی و افغانی هردو به طرف یک هدف نشانه می گیرند که ان افغانستان است و در نتیجۀ آن انتخابات افغانستان اسیب جدی می بیند و مختل می شود و حالت دیگر ان این است که طالبان هرگونه تلاش صلح پایدار را که در مشارکت سیاسی جامعۀ افغانی شکل و صورت عملی به خود اختیار می کند ، ممانعت می کنند تا راه به سلطۀ زورمندانۀ شان باز شود.
پس بهتر است که سیاست مداران افغان پروسۀ صلح حکومت پاکستان را با طالبان پاکستانی دقیق در زیر نظر داشته باشند و در تلاش های منطقه ئی و بین المللی بر صلح و ثبات دایمی در افغانستان و منطقه ترکیز کنند و تا طالبان نتوانند که از عدم هم آهنگی و عدم تحرک بموقع سیاست مداران افغان به نفع خود بهره برداری کنند.

وسلام.
ارسال کننده: عبدالکریم تائب شریفی هامبورگ/ المان