آرشیف

2014-12-25

سید شکیب زیرک

صياد

 

 

تو كه صياد بدي

تو چرا صيد شدي؟

يا نميدانستي؟

عاقبت چاه كني وچاه شدن

آنزمان رشته اميد خدا بود وبس

آنزمان سبز تمام بود زمين

اين زمان مردم ما روشني چشم شدند

اين زمان بيلك ودستان كلنگ

همه گي محو شدند

 

 

 

شبي در گوشه اين زنده گي من

بسي آرام وبي غوغا نبودم

گذشت گر نيك بودو يا غمين بود

وليكن ساعتي بي سودا نبوديم

****

 

 

شكاف روح اينجا غصه ها شد

به زخم پوست من غمها دواشد

شكست شيشه راآيا توديدي؟

شكست قلب من اينجا صداشد

****

 

صدا اينجا صداي مردن است

پوسيدن است

رفتن به هيچ

آمدن از هيچ

مفهوم هيچ

***

سيدشكيب زيرك
05/07/1384 هرات