آرشیف

2014-12-26

استاد محمود بی پروا

صـــلــح

صلح عمل خیلی ها پسندیده ونیکو میباشد. صلح موجب رستگاری وفلاحت ومایۀ پیشرفت وترقی اجتماعات بشری است. هرجای که صلح است ، درآنجا آرامی، پیشرفت وترقی نمایان وحاکم میباشد. صلح نزد تمام ادیان از جایگاه ومنزلت خاصی برخوردار میباشد. تاکنون هیچ دین ویارویشی از خوبی ها ومزایای صلح چشم پوشی نکرده است. قرآنکریم بصراحت از صلح نام برده وبه نیکی ازآن یاد کرده است چنانچه دریک آیت آمده است: الصلح خیرا.
طبعا درجوامع بشری این یک پدیدۀ انکار ناپذیر میباشد که عدۀ معدودی با پیروی از هوا وهوس شیطانی دست به زورگوئی وغارت دارائی دیگران میزنند وخودرا از دیگران ممتاز وحق مسلم خود میدانند که بر حقوق وحیثیت دیگران تجاوز نمایند وتابتوانند دیگرانرا مورد تاخت وتاز خویش قراردهند. اما عدۀ کثیری مورد هجوم وستم این عده قرارگرفته وبه بینوائی وحقارت بسر می برند. این اکثریت اجتماعی دایم به آرزوی این هستند تا بهر طریقی که شود جلو زورمندان وستم پیشه گان گرفته شود تا ایشان بتوانند با روح آرام وقلب مملو از بیغمی وترس بحیات خویش ادامه دهند وباعث ترقی واعتلای زندگی گردند. ازیکسو خواهشات ستمکارانۀ هوس بازان وازسوی دیگر آرزو ومیل ستم دیده گان باعث بروز تضاد آشتی ناپذیر میگردد وهمانست که جنگ وبدبختی، کدورت وسیاه دلی درجامعه تسلط می یابد. 
صلح واضحا بیان کنندۀ این امر است که باید جلو ظلم گرفته شده واجازۀ شیوع نفس اماره داده نشود.
اینجاست که وجود دولت احساس میگردد تا جلو ظلم وستم وبی عدالتی ستم کاران و تجاوزگران را بگیرد تا از طریق توانمندی دولت صلح بوجود آید و عواقب بدی که ازاین بابت بخصوص دامنگیر مردم بدبخت وتیره روز است، مهار شود اما صلح وقتی عملی میگردد که مطابق هدایات قرآن ورویش محمدی(ص) استوار باشد. طوری که خداوند درکلام پاک خود فرموده است که اگر بین دوگروه ویا دوفرقه از مسلمانها نزاع بوجود می آید، باید دربین ایشان صلح آورده شود. اگر یک جانب غلدوری وگردنکشی میکند باید درمقابلش مسلمانها آنقدر بجنگند که از تکبری فرود آیند وحاضر به صلح گردند آنگاه بین ایشان صلح آورده شود.
ازمحتوای این دستور الهی واضح فهمیده میشود که صلح وقتی جامۀ حقیقت را بخود می پوشد که جلو ظالم گرفته شود وبر تکبر وخودخواهی او صدمه وارد گردد تا بداند که ازاو زورآور تری هم وجوددارد . اگر چنین نشود ظالم با اتکا به فعل خودخواهی و مغروری خویش گاهی حاضر به صلح نمیگردد.
اصلا بهیچ وجه نباید حمایت کردن ومساعدت نمودن به تجاوزگر، ظالم، منافق، فاسق ومتکبر را صلح خواند زیرا صلح همانست که دماغ فرعونی اینگونه اشخاص بخاک مالیده شود وضربه به افکار وپیکر منحوس ایشان وارد آید تا ترسی از خداوند دروجودآنان راه یابد وایشانرا متیقین به این سازد که غیر از صلح وسازش بادیگران، زندگی به مشکل مواجه بوده ادامه یافته نمیتواند. روی همین اهداف بود که خداوند توانا بهر عصر وزمان که اینگونه اشخاص درجامعه حاکم میگردید، پیغمبری را بخاطر نابودی ایشان نازل می فرمود وبه او قدرت می بخشید تا دمار ظلم را از جامعه برچیند.
درحال حاضرهرگاه دولت ویا جامعه به زورمند ومتجاوز کمک نماید واورا اتوریته دهد واعادۀ حیثیت کند، از یکطرف حرف خدا وقرآن را نادیده گرفته وازسوی دیگربی میلی خودرا نسبت به آوردن صلح تبارز میدهند چون تقویۀ گروه های ظالم وبدکار بیانگر دشمنی باصلح وسازش میباشد.
افسوس وصد افسوس که دراین زمان مبارزه باگروه های نابکار فراموش همگان شده است. دولت وطالب بجای ظالم، بجان مظلوم چسپیده واورا مجازات می کنند که بااین کار این واقعیت را می پذیرند که ظالم باید بالای مظلوم ستم نماید وآنچه را که میل دارد انجام دهد. لهذا ازکجا میتوان ادعا کرد که صلح با جنگ پیروز میگردد؟! شاید چنین ادعائی پوچ وبی معنی باشد . ازینجاست که طی چهل سال جنگ وویرانی درافغانستان نام صلح به کلمۀ تمسخر وچرند مبدل گردیده ومعرف واقعیتی نمی باشد که باید عرض حضور نماید.

ختم
محمود بی پروا
چغچران
قوس سال 1391 هجری شمسی.