2017-10-9
Shahla Latifi
گاهگاهی که از خود جدا میشوم
فقط سایه ها را می بینم
سایه های کهنه ی دور از آفتاب را
گاهگاهی که از خود جدا میشوم
مزرع گندم را می بینم در برابرم
که تاب و توان شکفتن ندارد
و در امتداد راه
خورشید را می بینم که به تن اش پرده افگنده است
و همان لحظه
تیره بسان ابری سیه
نور گم میشود از چشمانم
گاهگاهی که از خود جدا میشوم
پرستوي روی شاخه ای درختی می بینم
که سر در آغوش
سفرش پایان گرفته است
و آنگاه
با صدای آزادی
به باد خنک که انگشتانش را به سراپایم گذر می دهد
سلام می کنم
و در نور پریده رنگ
از میان لحظه های متروک
دیگر بار بیدار می شوم
شهلا لطیفی
August 29th, 2017
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
صدای آزادی