آرشیف

2014-11-17

مولانا کبیر فرخاری

صحت یابی استاد ( فضل)

 

مرغ جــوری پر کشاید بر فراز بسترت
خواب راحت در صحت یابیست بالشت پرت

هر دو دستم در دعا بالاست فضل محترم
دست و چنگال مــریضــی دور بادا از برت

تا ببپوشد جسم جـــانت را لباس یافــیت
دست الفت مــی کــشد ذات الهــی بر سرت

مرغ امین را برد افرشته ی گردون سوار
تا اجـــابت ســایه اندازد به لطــف داورت

زندگی را میدهی رونق چو خورشید سپهر
صید شهرت را برد تا اوج گردون شهپرت

از پــدر داری همایـون جامه در بزم ادب
بــر چنین فــرزند می بایــد که بالــد کشورت

گرز رستم را به کف گیری به هنگام ستیز
می شکافد قلــب نا میمــون دشــمن خنجرت

رزم و پیکارت به فرق هر ستمگر گرز گیو
درنبردحق وباطل صخره سنگ است سنگرت

جای داری در ضمیر تیره ام استاد( فضل)
آفـــتابت روشنــــا تا بــام چــــرخ چمـــبرت

از تو روشن چلچراغ است در بساط خاوری
کــشور دل ســرمــه ساید بر دوچشم باورت

در شمار ذره است(فرخاری) ای دانای فحل
مــردم چشمش بگیــرد آب از چـــشم ترت

 

 مولانا کبیر فرخاری
ونکوور کانادا