آرشیف

2020-8-28

رفعت حسینی

شعر در لسان پارسی چیست

این نگاشته از اندیشه من تراویده است .بنابران مسئوول وپاسخده نگارش آن هستم.

شعردرفرهنگ جهان [ هنراجتماعی وابسته به سخن یاکلام] است .مگردرلسان پارسی،به پنداشت من، هنرنیست وکلام پارسی یادری یافارسی، بااین گونه هنرناراستین شعر، شُکـُوهِ معنایی ،به هیچوجهی، نمی یابد.

شعرگذشته پارسی «لفاظی موزون »مبتنی براوزان عروضی خلیل ابن احمد عرب تا شعرنیمایی می باشد.

لفاظی چنین معنایی را افاده می نماید:عمل بازی کردن با واژه ها( آوردن واژه های آهنگین وگاهگاهی دشوار برای فریفتن شنونده یا خواننده ).

چرا چنین اعتقادی دارم وشعرپارسی را [[  هنر ]] نمی پذیرم

شماره یک.

ناموران این شیوهء لفاظی درلسان پارسی: سعدی،جلال الدین رومی،جامی،خاقانی،سنایی،ناصرخسروبلخی ولفاظانِ فراوانِ دیگر،درپیرامون پدیده های هستی وکاینات وزیستِ انسانی،خرافاتی و{پوسیده} می اندیشند وهم مردها را حکمرانان درزندگی باهمی انسان ها می دانند وبنابران [[زن ستیز]] هستند وبهمین سبب‌ودلیل عقلانی زن ستیزی، {هنرمند} وشاعرنیستند.

آنان معتقدهستند که زن را باید لت کرد:

اگرنیک بودی همه کارزن

زنان رامزن نام بودی نه زن

جامی

اشتقاقش زچیست دانی زن؟

یعنی این قحبه را بزور بزن

سنایی

زن از پهلوی چپ شد آفریده

کس از چپ راستی هرگز ندیده

جامی

هیچ زن را نگاه نتوان کرد

وزبدی در پناه نتوان کرد

زان که ابلیس یار ایشانست

زان سبب مکر کار ایشانست

جلال الدین رومی

زن واژدها هردو در خاک به

جهان پاک زین دو نا پاک به

فردوسی

 

بیدل چه ذلت است كه گردون منقلب    

در طبع مرد خاصیت زن نهاده است

بیدل

چو در روی بیگانه خندید زن

دگر مرد گو لاف مردی مزن

ز بیگانان چشم زن کور باد

چو بیرون شد از خانه، در گور باد

زن خوب خوش طبع رنجست و بار

رها کن زن زشت ناسازگار

یکی گفت کس را زن بد مباد

دگر گفت زن در جهان خود مباد

تو زن نو کن این دوست هر نو بهار

که تقویم پارینه ناید به کار

سعدی

.

شماره دو:

ازجملهء لفاظان، مثلابیدل ،باورمند چنین <منطق!> هست:

این رافضیان که امتِ شیطانند

سخت بی دینند وپـُربی ایمانند

رافضیان: شیعیان

ودرمورد علی ابی طالب بیدل چنین عقیده دارد:

لبِ بت گربه تعظیم ِ مقامش یاعلی گوید

به نوری آشناگرددکه آرد کعبه ایمانش

ودرباره حسن وحسن چنین می پنداردومی گوید:

بیدل بهرکجارگِ ابری نشان دهند

درماتم حسین وحسن گریه می کند

.

شماره ۳

هجویعنی بدگفتن ودشنام دادن به آدم های جامعه

ومدح استبدادوستمگر

 بخش بزرگی ازلفاظی(شعر) پارسی را بوجود آورد.

لفاظان : منوچهری، حافظ شیرازی، خلیل الله خلیلی، حیدری وجودی پنجشیری وبیشمارلفاظان دیروزی وهمروزگار،محمودومسعودغزنوی وحزب خلق را ستوده اند.

حافظ شیرازی الکلیک می گوید:

جبین وچهرهء حافظخداجدامکناد

زخاکِ بارگهِ کبریای شاه شجاع

//