آرشیف

2020-5-22

رفعت حسینی

شعری بسان تبسم: تا ابتدای آواز ، بیرون کفر و دینم

ازحمیرانگهت دستگیرزاده غزلی مرورنمودم که همانند تبسمی درتاروپود هستیم راه برد. ازمفاهیم واژه های این غزل سخنانی رانیوشیدم که گواه برمعرفت وانسان شدن است.
معانی < هنرشعر> و«معنویت آدمی» دراین سرودهٔ حمیرای نگهت نهفته میباشند.
بااشعاری این چنین ،هرلسانی درین گیتی، وازجمله لسان پارسی، با مدنیت وفرهنگ می آمیزدوسرشته میشودنه با اشعارمدحی وستایشی برای بیدادگران ومستبدان.

اردیبهشت زادم ،همباورزمینم
با عشق همسرودم، با عشق همنشینم
دریاست در صدایم وقتی که می سرایم
آزاده و رهایم، زیبایی آفرینم
در من کسیست پنهان* خورشید واره تابان
او یک کتاب انسان ،من حرفِ اولینم
در من کسیست پنهان ،پوینده و شتابان
من راهی هراسان، او میشود یقینم
من می سرایم از او، یا خود سرود اویم
آتش به واژه است او، یا اینکه خود همینم
اومی کشاندم باز تا لحظه های آغاز
تا ابتدای آواز ،بیرون کفر و دینم
هر سوی می شتابد تا واژه را بیابد
ماهی شود بتابد آنجا که من نشینم
گیسو زنم به یک سو، با خیز تند آهو
یک دشت از تگ وپو در دست و آستینم
از خویش پر گشایم آیینه می نمایم
ققنوس- انتهایم عشق است سرزمینم

16-05-2019
حمیرا نکهت دستگیرزاده