آرشیف

2015-1-24

اعجازالحق نوری

شعری از مـــولانــــا جلالدین محمد بلخی

چه تعبیر ای مسلمانان که من خودرانمیدانم
نه ترساویهودم من نه گبرونه مسلمانم

نه شرقیم نه غربیم نه بحریم نه بریم
نه ازملک عراقم من نه ازخاک خراسانم

نه ازخاکم نه ازآبم نه ازبادم نه از آتش
نه ازآدم نه ازهوا نه ازفردوس رضوانم

الاای شمس تبریزی چراهستی درین عالم
بجزمستی ومدهوشی نباشدهیچ سامانم

 

 


 

شعری از ثنایی

 

دورقمربیبین چگونه ستمگراست
دون ودغاوسفله ونامردپروراست

یک راه نمی رسد که بیبین پوشش تمام
یک راه دوصد لباس مرساگوهر است

طفلان هفت ساله طلبگارعاشقی 
دخترکه چهارساله طلبگارشوهراست

زن درکنارشوهرلیکن به صدفغان
حرس وهواودلش جای دیگراست

زنهارای ثنایی دل باکسی مبند
دل باخداببند که الله اکبراست