آرشیف

2020-5-19

شرابی از زلال کوثر ( بخش 9)

قرن چهار و عوامل بالندگی شعر رابعه

آغاز قرن چهارم هجری به عنوان اوج توجه به ارتقای فرهنگ و هنر و موسیقی وانمود می‌شد. عهدی که رابعه نیز قریحۀ خود را برای سرایش شعر به تجربه گرفت و به زودی از این آزمون بزرگ موفق به در آمد.
به پیروی از همین توجه به رشد زبان بود که کتابخانۀ دارالاماره با انواع کتب عربی و فارسی و انبوهی از آثار ادبی آراسته شده بود و با استفاده از آن رابعه، علاقه گرفت که رو به  دنیای شعر آرد و آهسته آهسته به نقش قدم سخنورانی گام گذارد که از جایگاه بلندی در محافل ادبی و به خصوص نزد امرای بلخ و بخارا و غور وغزنه و ایران و… دارا بودند.

سخن از قرن چهارم است و انگیزه های رشد ادب فارسی دری! بهتر خواهد بود به همین بهانه، موضوع را بیشتر بکاویم:
برای دانستن زمینه های شکوفایی قریحۀ شعری رابعه، نیاز می‌افتد نگاهی به شرایط آن روزگار نیز افگنده شود. عهدی که شامل محدوده زمانی واپسین سده سوم و آغازین سالهای سدۀ چهارم، ادب فارسی دری سیرتکاملی خود را می‌پیمود. البته همان گونه که از آثار نویسندگان تاریخ ادبیات برمی‌آید، این تکامل در مقایسه به قرن سه، در قرن چهارم بارزتر است. در همین آوان بود که برای گنجانیدن مفاهیم شعر و ایجاد بحور سهل تر و اوزان مطبوع تری مبادرت به عمل آمد و مورد پذیرش بیشتری قرار گرفت. این شیوه بیشتر از آن جهت طرف استقبال واقع شد که خواندن اشعار با الحان موسیقی، برخوردار از گوارایی و گیرایی بیشتری تلقی گردید.

شاید مساعد بودن دامنه و فضای رشد و بالندگی برای شعر و ادب در آن روزگار- که موافق می‌شد با عهد حیات رابعۀ بلخی و همروزگار وی: ابوالبشر رودکی سمرقندی- برای روی کار آمدن شعرای فارسی دری کمک شایانی کرد.

مشهور ترین شعرایی که در آن روزگار سربرافراشتند، عبارت بودند از: رودکی سمرقندی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، دقیقی بلخی، ابوشکور بلخی، فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، ابوالمؤید بلخی، کسایی، عسجدی، عنصری، منطقی، شهید بلخی، منجیک؟ عضایری، رابعه بلخی وغیره که در میان سرایندگان یاد شده، به استثنای رابعه بلخی، دیگران همه از طبقۀ مرد بودند.

شعرای فوق الذکر در جمله کسانی شمرده می‌شدند که اسمای شان در تذکره ها و سفینه ها درج یافته است؛ شاید کسان دیگری هم بوده باشند که با گم‌نامی زیستند و بدون اینکه نمونه های شعر شان در اختیار دیگران قرار گرفته باشد، بدون به جا ماندن شناسنامه ای از خود، از جهان رخت بربستند.

امرای قلمرو های مختلف به خصوص ماوراءلنهر و بلخ در همین روزگار بود که در فکر خلق آثار گرانبهای فارسی دری افتادند و کار در این بخش را به پیمانه وسیع مورد توجه قرار دادند. طوری که علاوه بر ارائۀ تالیفات زیادی در ساحات مختلف علوم دینی و بشری، زمینه ترجمۀ کتب ارزشمند، از زبان های خارجی به خصوص از زبان عربی، به شکل گسترده مهیا گردید.

این فرصت تنها طبقۀ ذکور میدان نداد، بل برای زنان نیز فراهم آمد. در این میان در قلمرو خراسان به خصوص بلخ باستان، بانویی که مجال رشد و مطرح شدن بیشتر را با ایجاد بلندترین و بهترین اشعار به دست آورد، دختر قزداری بود که با گذشت روزگار باغ استعداد و سخنوری اش سرسبزی بیشتر و شگوفایی چشمگیر تر یافت. او به اثر ممارست توانسته بود پختگی آفریده ها و عذوبت کلامش را مورد توجه دیگران و وصف ارباب سخن قرار دهد. طوری که با آن پختگی و متانت و قوت هیچ شاعره دیگری وارد میدان شود.

رابعه، شاهدختی شناخته نمی‌شد که تنها قدرت سرایشش مورد تایید قرار داشت، بلکه از فضل و دانش لازم نیز بهره ور بود! به عبارت دیگر شاعره و فاضله ای که نه تنها افتخارش به دودمان کعب تعلق می‌گرفت، بلکه شامل سرزمین پهناور بلخ  و فراتر از آن خروسان نیز می‌شد؛ قلمروی که در آن روزگار برای شاعران، ارزش، مقام و اهمیت ویژه ای در نظر گرفته می‌شد و هر سخنور را جایگاه رفیعی درمیان مردم بود.

تاریخ  گواه است، پس از آن که آغازین صفحات سدۀ چهارم هجری-قمری با سرانگشتان زمان ورق زده شد و مردم آن عهد شاهد پدیده های درخشانی از علم و دانش و هنر و موسیقی و… شدند، سخن‌سازان و در پیشاپیش آنان خنیاگر نامور(رودکی سمرقندی) به دربار فرهنگ پرور سامانیان حضور پیدا کرد، از سوی امیرخوش ذوق بخارا ( نصربن احمد سامانی) به میزان قدر وعزتش افزود به‌عمل آمد؛ طوری که او را  چراغدار محافل شاهانه و بزم‌های شکوه آفرین خویش با اعطای لقب پدر شعر فارسی – دری بر سریر تکریم نشاند و این آغازی شد برای رونق هرچه فرهنگ، فرهنگی که سرسلسلۀ خنیاگران ( رودکی سمرقندی) گفته بود:

 هیچ گنجی نیست از فرهنگ به

 تا توانی در هوا زی گنج نه!

ازهمین روست که برخی عوامل رشد و بالندگی قریحۀ رابعه بلخی را، مزید بر بذل توجه مزید پدرش ( امیر کعب قزاداری) (1) نسبت به دختر، به شکوفایی دوران زندگی وی نیز ربط می دهند.

با این اشاره باید گفت که علت رشد ادب در آن روزگار و به خصوص شگوفایی قریحۀ شعری شاعرۀ نبیله ( شهدخت رابعۀ بلخی) علاوه بر آمادگی محیط برای ظهور افکار بدیع و روشن، یکی هم طبیعی بودن زبان برای گویندگان ذکر شده است.

 ………………………………………

1-    آنجا که سخن از بالندگی و شکوفایی شعر و فی المجموع استعداد رابعه به میان می آید، تذکر این موضوع نیز بی مناسبت به جستار تلقی نخواهد شد وآن اینکه:

نصیر مهرین نویسندۀ کتاب " دادخواهی برای رابعه " در  پیوند به عوامل بالندگی شعر و استعداد دختر کعب،  اشاره به این نکته را نیز ضروری می‌داند، تذکر یا سخنی که در خور دریافت صدای  احسن نیز است و آن اینکه: تنها آن زمینه های مساعد و غمخواری های کعب، در پرورش او بسنده نبوده اند. بایسته است که با پشت کاری ها و تحمل زحماتی که خود رابعه متقبل شده بود، نیز مورد توجه قرار گیرد. رابعه با پشت کار و برخورد با مسئولیت در  برابر شعر به آن سخن والا و نو آوری ها دست یافت. این ویژگی پسین درس نیکویی برای شعر پردازان امروزینه نیز است." اشاره به این نکته نیز ضرور است- طوری که در سطور بالا اشاره داشتیم- رابعه نه تنها عندلیبی خوش خوان در باغ سخن بار آمده بود، بل با چندین قابلیت و مهارت شایان تمجید نیز آشنا شده بود:

سخنور توانا، شمشیر زن ماهر، سوار کار قابل و نقاش بزرگ…!

در پیوند با مقوله بالا علاوه باید کرد که: عشق داشتن به امری، ارتباط چشمگیری با موفقيت دارد. به عبارت دیگر: از آنجایی که عشق به يك فعاليت، امری ذاتي تلقی می شود. بنابر این هرگز نمي‌توان  با مجبور ساختن كساني که علاقه و یا رغبت و یا عشقی به یک کار و یک فعالیت و یا یک هنر ندارند، آنها را مجبور به پرداختن یا دنبال کردن آن ساخت. ازهمین روست که گفته اند:

"عشق به كار و فعاليت، از ويژگيهاي بارز افراد موفق است."

فلهذا براي يافتن خود و یا دیگران و تبارز استعداد برتر خود، بايستي فعاليتهايي را شناسايي كنيم و بعد به این نتیجه نایل آییم که آیا انگیزه و عشقی برای پیگیری و انجام آن داریم یاخیر؟

 ابوالمعانی بیدل هم به نکتۀ جالبی اشاره کرده است:

جهان کیمیا تاثیر استعداد می‌خواهد

چو تخمت قابل افتد هرکف خاکی‌ست اکسیرش

فراز آمدن به ذروۀ موفقيت نیز موضوعی است که با سخن سنخیت دارد.

همان گونه که علما گفته اند:" لازم است تا توجه بداریم كه نداي دروني، فرد را به انجام چه كارهايي فرا مي‌خواند؟ يعني، در چه شرايطي فرد و كارش، باهم سازگارند؟

هرگاه پای رغبت و گرایش قلبی و سازگاری در میان بود، آدمی از دنبال کردن دمی خستگی به خود راه نمی دهد، بل چنان در آن امور غرق مي‌شود كه زمان را به فراموشي مي سپارد. و این بدان معناست که چنين كار و فعاليتي در عمق جان افراد ريشه دارد و به اكسيژني می ماند كه فرد جرعه جرعه به استنشاق آن می پردازد.

پس توجه باید داشت در پهلوی اینکه تشویق یکی از عوامل افزایش انگیزه درونی است، اکتفا کردن به ترغیب دیگران و وادار کردن آنها برای ادای مسئولیت، فرو کاهندۀ انگیزه های درونی نیز محسوب می‌شود.

پژوهشگران، به این نظر نیز هستند: "برای داشتن انگیزه بیشتر و موثرتر بهتر است از انگیزه های درونی استفاده شود. اما این بدان معنی نیست که انگیزه های بیرونی اثری ندارند، بلکه باید در جهت استفاده آنها دقت بیشتری به خرچ داده شود و ایجاد انگیزه درونی، مطمع نظر داده شود. به عبارت ساده شخص را علاقمند کند تا رفتار خاصی را انجام دهد و سپس فرد برای ادامه رفتار با فعالیت خود از انگیزه درونی اش بهره ببرد."

 بیدل از جایی نیکو سروده است:

فکر استعداد خود کن فیض حرفی بیش نیست

صبح بهر عالمی صبح است و بهر شام‌، شام

همچنان گفته است که:

قابلیت گل سرمایۀ استعداد است

رنگ‌ کو تا طرف سیلی استاد کنم

یکی نکته دیگر در خور افزودن است و آن، طوری که آقای مهرین بدان پرداخته و انصافاً می توان گفت: که به یک نکتۀ حساسی هم تماس گرفته و آن عبارت  است این که:  "امروز بی مبالاتی و سهل انگاری، بی مسئولیتی و بی لطفی هایی را که برخی در حق شعر روا داشته اند، به احتمال این بیم و نگرانی می افزاید که شعر جایگاه خویش را از دست بدهد.