آرشیف

2014-12-29

afrotan

شب بخیر روشنفکرانِ عزیز !

نگاه کوتاهی بر راه حل ها وطرح های مناسب ویاهم متناقض برای حل بحران افغانستان

 
 

آنچه که درادامه ء این نوشته مرور خواهید کرد :
۱ : پس از یک مقدمه کوتاه مروری به مسأ له ماهیت کار، وکاربه اهلش سپردن ! و جاگزینی اصل  «رفاه» بجای « کمال و معنویت »
۲ : انجام اصلاحات ساختاری  ! و تمییز این واقیعت که  چگونه  اصلاحات و به نفع کدام نهادی ؟
۳ : آیا اسلام راه حل است ؟ چرا  و چگونه ؟
۴ :آیا با استفاده و کارگیریی شیوه ها ومیتود های معمول درکشورهای جهان سومی با تغییرو جابجائی  مهره ها در یک نظام سیاسی  میتوان اصلاحات عادلانه را درجامعه افغانی نیزعملی سا خت  ؟

 
 
 

بخش اول
 
پل گیوم آندره ژید (Paul Guillaume André Gide) ‏ (۱۸۶۹ – ۱۹۵۱) نویسندهٔ معروف فرانسوی و برنده جایزه ادبی نوبل در توصیف وضعیت رو به افول اتحاد جماهیر شوروی، پس از بازگشت از شوروی می‌نویسد:«ما خیلی وقت ها گیچ هستیم. و به من می‌ گفتند وضع حاضررا بپذیرم ، چون تمام نابسامانی‌ها گذ را است و مرحله‌ای موقتی بیش نیست، من باوردارم این « نردَبان یا پِله ای »  نیست که اتحاد جماهیر شوروی از آن بالا برود، بلکه از آن پائین می‌آید و سقوط میکند لهذا  وقت آن رسیده است که به عنوان اعلام خطرفریاد بزنیم !های قافله سالاران روسیه توقف کنید!».
اکنون درباره وضعیت کنونی کشورما افغانستان نیز بعضی از روشنفکران ارجمند و سیاسیون عزیزی که در دسته ها و فرقه ها ی گوناگون "سیأ" سی و فرهنگی حضور باهم رسانیده اند  پشه را درهوا نعل می فرمایند و مو را ازماست میکشند و درطی این مسیر نسبتأ طولانی تاریخ کشورما دهها و بلکه صدها نسخه ای که درقدیم الایام و دراقلیم های گوناگون وطوائف مختلفه ای ازجهان حتی درقلبی ازکشورما افغا نستان موردآزمائیش قرارگرفته بودند وبربیماران این جوامع تأثیرمثبت ویاهم منفی بجا گذشته اند ، با جمله معروف تجاری وبازاری  که « امتحان شرط است !!» عرضه میکنند و می بینیم که چگونه لا اقل در این سه دهه آخیر بالخصوص در دهه ای که آنرا از سقوط رژیم طالبان تا اکنون روشنفکران مسؤل و رهبران مترقی اعم از مذهبی ای که تازه «اهلی !» و« دموکرات! » شده اند و یا هم تباری از چپ گرایان دیروزی که بازی با شعارهای دروغین و کاذب  را از فرائیض مقدس می شمردند وتا هنوزهم براجرای آن تأکید دارند، نسخه های تاریخ گذشته برای بیماریی مزمنی که جامعه و نسل ما برآن مصاب گردیده است تجویز فرموده اند. بدون شک یکی ازمسخره ترین وکم مصرف ترین فورمولی که کتله ای نسبتأ بزرگی ازدرس خوانده های کشوروشبه روشنفکران جامعه ما آنرا مانند تسبیح وِرد زبان ساخته اند و در هر محفل و مجمعی که به زعم آنها میتوانند با ذکر و یاد از آن دربرابرمیهن وسرزمین مظلوم افغانستان ادای رسالت کنند ،!! بزرگترین نقیصه نزد این جماعت که سطراول «مانیفیست مطروحه ! » آنها  را تشکیل میدهد همانا نه واگذارساختن  کار! به اهل کار!  است که به قول آنها از چندین سال به دینسو ازسوی زمامداران فاشیست ، قبیله گرأ ، و قوم گرأ ی حاکم بر سرنوشت  کشور و جامعه ما رعایت نه میشود و کار! به  اهل  کار! واگذار نه گردیده است .!. این زبانِ حالِ همه انانی است که با داشتن چند توته کاغذ جعلی به عنوان دیپلوم های صادرشده از  انستیتوت های امنیتی و شبکه های استخباراتی خود را « اهل کار! » وازهمه مستحق ترحساب میکنند.البته باید گفت که اینگونه نهاد های مجعول ومجهولی که درپوشش « صلح » «جامعه مدنی »و «دموکراسی !» تِز های بنام  حل بحران جامعه افغان پیشکش میکنند ، بجائی توجه و حل مسائل حاد جامعه ما وارزیابی اولویت های سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ی که از  بطن تاریخ سرزمین ما برخاسته باشند تنها  برای بدست آوردن وسائل فرسوده ء  آسائیش چنین راه حل های رائج ، پوچ و معمول سنتی را برسر میزمافیای قدرت وا می گذارند . چنین است دکتورین و فلسفه پوچی که ازسوی سیستم مافیائیحاکم برمقدرات و سرنوشت انسان توسط مهره های شبه تکنوکرات و وابسته به مافیائی حاکم  اِعما ل میگردد . وفورمول « زیستن برای مصرف و مصرف برای زیستن ! » در سرتاسر کالبد جامعه جریان  می یابد و در همین راستا اکثر شهروندان یک جامعه و احادی از یک ملت تاریخی و باستانی بر ارزشهای انسانی و اخلاقی  نه تنها تکیه نه میکنند بلکه   بادریغ و تأسف که این عملیه و چنین فلسفه پوچ یعنی « زیستن برای مصرف و مصرف برای زیستن !» ملاک و میزان تمامی فعالیت ها در یک جامعه مافیا زده ما بحساب می آیند . زیرا درجامعه ای که استراتیژیی زندگی و مفهوم بنیادیی حیات اش تولید و مصرف مادی باشد به انسانهای تکیه میکند که درفرآیند  چنین تولید و مصرف سهم دارند و در چنین جوامع حرف زدن از فلسفه و فیلیسوف ، علم ، تعهد ، معنویت و ارزشها که رسمأ واصولأ بیماریی خطرناک و ازجنس بیماریی « صعب العلاج و مزمن » اعلام گردیده  وانسان به معنای واقعی کلیمه « هم رنگ جماعت ! » گشته است شبیه به حالتی است که انسان از شدت درد و در اوج یک بیماریی ناشناخته به هذیان گوئی ها رومی آورد . زیرا قالب های چند بعدیی انسان با تمامی ابعاد گوناگون اجتماعی ، فرهنگی  و تاریخی حیات اش  آرام ، آرام و به صورت تیوریزه در بستر به ظاهر نرم  و«شبه  عقلانئ » جامعه ای که ویروس مافیا سرتا سر آن را فرا گرفته است جان می دهند و می میرند .البته نباید فراموش کرد که حتی بزرگترین شخصیت ها و کاردینال های شبه مذهبی که با برداشت و قرئت خاصی ازدین مقدس اسلام واژه ها و مفاهیم مقدسی چون « جهاد» و « اجتهاد » را مسخ میسازند از فورمول « زیستن برای مصرف و مصرف برای زیستن !» تبعیت میکنند و یکجا با سائر روشنفکران مسخ شده در باره ء وضعیت عمومی جامعه ابراز نظر می فرمایند و راه حلها ی بِکر وتازه ای را بنام منشور« نجات !» به مثابه گفتمان قابل عمل عرضه  میکنند . شگفت انگیز است که این جماعتی از شیفتگان که عقلشان به شکم شان چسپیده است به نیرووفراست نبوغ آمیز شان!! باور پیدا کرده و به زعم خویش به کشف عمیقی رسیده اند که جهان را باید با تمامی واقیعت هایش مشاهده کرد وجمع کردن « ثروت صد در صد حلال !!» از فیوضات پرور دگاربزرگ دانسته میشوند. وهمین برکات و فیوضات الهی سبب شده است که درگذشته مشقات وزحماتی از سفر چند روزه و چند ماهه حتی یکساله  که یک مرد برای اجرای حج بیت الله شریف  و کسب اعتبارنامه « حاجی صاحب و بی بی حاجی و  حاج آغا !!» در راه سفر به بیت شریف و اقع در مکه مکرمه عربستان متحمل می شد وآنجا با  دل آرام و قلب مطمئن در هوتل های پنج ستاره و استراحتگاه های مجلل !! مراسم حج بیت الله شریف را اجرأ و به انجام میرسانند .  …
 
ادامه دارد