آرشیف

2020-8-8

رفعت حسینی

شاعر خرافاتی مداح سلیمان لایق
نام اصلی سلیمان لایق،کمونیستِ افغانی ده آتشه، غلام مجدد می باشد.
وی از دریچه اندیشه من، وشناختن پنجاه ساله که ازوی دارم، سخنوری می باشدکه پیوسته بیداد پرست وخرافه اندیش بوده است.
شعرهایی را که یگان کرت درباره میهن پرستی و گاهی درمورد مثلن مردم دوستی سروده است، بمنظورتزویر پردازی وریاکاری وفریب دادن تعلیم دیدگانی که خیلی زودوآسان <بازی> می خوردندونیزبرای اغفالِ مردمانِ ( ساده وابله ونادان) بوده است.
وی از آغاز « مصیبت ملی هفت ثور» تازمانی که پس از غرغره شدن نجیب الله ،از افغانستان، از راه های گوناگون، به آلمان (گریخت)،بجزچندماهی که پرچمی ها پخته پرانک شدند،عضو نیرومند رهبری زمام داران «انقلابی!!»ومشاور««« ارشد »»» نورمحمد تره کی،ببرک کارمل وداکترنجیب الله بود.وقتی رییس آکادمی علوم افغانستان ، ازسوی روسهای (اصحاب کهف وسر!!!مشاورین) مقررگشت.ونیزازسوی روس های چپاول گر افغانستان ،به لقب( هیبتناک) اکادیمسین ((( مفتخر))) گردیده بود.

ازباوروشناختی که نگارنده ازلایق دارم، بهیچ وجهی، ازمجرای آراستگی ودانش ومعرفت،وی شایستگی برای لقب اکادیمسین نداشت.

درداخل اکادیمی علوم افغانستان،نیز، بیشترینِ شایستگی ها به ناراستین ها داده شده بود.

درست است که یگان شخصیت فرهنگی همانند داکترعبدالاحمدجاوید، آموزگارشناخته شدهء پوهنتون کابل ونامبرداردرایران وتاجیکستان وهندوروسیه وچند کشوراروپایی[فرانسه،جرمنی،انگلیس ] اکامیسین شدند.

مگربه برخی شخصیت های فرهنگی ،چون مجاوراحمد زیار،که عمری درازرا درراه زبانشناسی علمی پشتو سپری نموده ودرین را دردهه چهل خورشیدی درسویس درس خوانده بود، لقب اکادیمیسین داده نشد چون [رفیق!لایق] پوهاندداکترزیاربیچاره را {خوش} نداشت.

برخی کارمندان از ملیت های بلوچ،ازبیک،ترکمن،پشتون وتاجیک بناروا وناقی وبه <زور> باالقاب اکادیمیسن ولقب اکتدیمیستن، کارمندومعاش خوراکادمی شدند. آنان شرمی بودندبرنام اکادیمیسین.

در «««« مقام والای وزیر اقوام وقبایل»»»» افغانستان هم، لایق، نارواها وخیله خندی های فراوانی را، درگیرودارروابط ناخردمندانه افغانستان و پاکستان و((( برخی))) ازقبایل پشتون« افغان»وبرمبنای خواست زمامداران آنقلابی!! افغانستان  به«««  ثمر »»» رسانید.

..

لقب رهبرکبیرخلق به خردجوال نورمحمد تره کی،ازسوی اسلم وطنجار، سلیمان لایق وچندتن از استادان پشتو ن ووزارت دفاع ملی افغانستان وهم پوهنتون کابل ساخته و پرداخته شده بود.

.

شعر مبتذل وخرافاتی وبیگانه با مدنیت سلیمان لایق در{{ وصف ومدح }} رهبرکبیرخلق بره کی!وقوماندان دلیرثور!! امین ،قاغذ پیچ وزرق ووقدار ساخته شده بود.

بخوانید ودرسوگ باشندگان افغانستان (غم درون) شوید.

لایق انقلابی همانند استاد!عنصری بلخی دروصف غزنوی ها،شاعرمداح، است:

 

سلیمان لایق در مدح رفقای<کرام> تره کی و امین (ساخته)است:

 

ای ز یُمنت خاکِ بیجان، جملگی جان گشته است
کلبه ی تاریک دهقانان، چراغان گشته است

از نبردِ حزب پیشاهنگ و اردوی جوان
زیر فرمان « امین»، کشور گلستان گشته است

گر«امین» فاتح شد، از شاگردی و مِهرِ تو شد
او به ملت گفت: کارش از تو سامان گشته است

این جهان، این کرهٔ خاکی ، چنین هرگز ندید
این چنین مشکل که با عقلِ تو، آسان گشته است

کارگر را از تو در کشور، غرور و افتخار
خان و خاین از تو مرعوب و هراسان گشته است

آن که می غُرید بر روی غریب و بینــوا
رفته در یک گوشه از ترسِ تو، پنهان گشته است

ظالم و استمگر و خونخوار و جلادانِ دِه
در کفِ تیغ تو ، با وجدان و انسان گشته است

بزرگر بی توشه را، پروردگار و، توشه دِه
نا امید و بی زمین ، دارای پلوان گشته است

خصم گر منکر بوَد، از معجزاتِ هفت ثور !
او تهی از جوهر مردی و وجدان گشته است

روشن از شمعِ تو شد، ویرانهٔ تارِ قرون
هر طرف بینی که مِهر «نور» تابان گشته است

دستگاه جَور دولت، آله ی استمگران
از قدومت یار و دمسازِ ضعیفان گشته است

تودهٔ زحمتکشِ این مرز بومِ باستان
از دل و جان انقلابت را ، ثنا خوان گشته است

از شعارِ نان و کالا، خانه و دست و سواد
غمگسارِ قرن ها خندان و رقصان گشته است

زنده بادا پیشوایِ داهی زحمت کشان !
این شعار مرد و زن، در خاکِ افغان گشته است

لایق من نیست در عصر تو زندانی شوم
شاعر از سوء تفاهم، مات و حیران گشته است