آرشیف

2014-12-1

Shahla Latifi

سپیدی های خط انتظار

سراپایم در حریر شوق پیچید
از حس تمنای تو برای دیدار من
در شهر بی غوغا

ذره ذره ای جسمم 
ترا در حجرات مخمورش به حفاظت گرفت
تا هیجان پراشتیاق را از دست ندهد بی انتها

قلبم
رنگ قرمزش را در سپیدی های خط انتظار ریخت
تا رشته لطیف بیخودی را رنگ جرأت ببخشد با اعتنا

لبانم چو زنبق دلآویز بهاری از هم گسیخت
تا لذت مژده را در خود بنوشد با جرعه ها

آرمان هایم به ردیف ملکوتی صف شدند
از آه دلم 
تا زیادی خواهشات در گلبرگهای وجودم
با مرغوبیت یک حس آشنا

واه که 
شوق دیدار هم چه زیباست
در اوراق چشمان یک تمنا

شهلا لطیفی