X

آرشیف

سوگ شقـایــــــق

  

سحر شد ناگهـان خون اززمین جست
وماه شیشه ای آرام بشکت
سحرشد نا له گلها درآمد
پس از آن صبر دریا هم سرآمد
تمام ابر ها درهم طنیدند
یتیمان مزه غم را چشیدند
قناری با دلی آشفته افتاد
 ونرگس هم به یادش نغمه سرداد
یکی از قاصدکها روبه او کرد
وگوی آفتاب با خون طلوع کرد
شقایق را محرابش شکستند
 به چشم کودکانش  گریه بستند
به ناگه آسمان داد وفغان کرد
بغرید وزمین   را بی زمان کرد
تمام کودکان درغم نشستند
برسوگ شقایق دیده بستند

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.