آرشیف

2017-11-16

سه نام و یک پیکر!

سه نام و یک پیکر!

 
اینکه ما دری بگوییم یا فارسی یا تاجیکی در نفس قضیه هیچ اهمیتی ندارد، چون اینها نامهايي اند که با پيشينه هاي که وجود داشته به یک پیکر گذاشته شده اند.

اگر به گذشته ها یک نظر بیاندازید، مثلاً در زمان احمد شاه بابا، نه تنها هيچگونه تعصب و مرز بندی در این زمینه وجود نداشته بلکه بسیاری از واژه های که امروز بیگانه خوانده میشوند در کشور مروج بوده اند و حتی تا دهه 40 همین زبان هم در سنگر و دفتر و هم در کوچه و بازار به نام زبان فارسی یاد می شده است.
اما از دهه 40 خورشیدی به اینسو حاکمان این کشور تلاش کردند تا ذهنيتي را القا کنند که گويا زبان ما زبان دري است و زبان ایرانی ها زبان فارسی و کاملاً جدا از یکدگر و هر واژه ای که به طبیعت دولتمردان برابر نبود مربوط به زبان فارسی است و به ايران تعلق دارد. و اين موضوع را در همه جا دامن مي زدند.
تا آنکه در لویه جرگه سنبله 1343، در زمان محمد ظاهر شاه، برای اولین بار زبان دری را بجای (پارسی دری) کهن و جاه افتاده در ماده سوم قانون اساسی 1343 درج کردند .
ماده سوم میخواند: "از جمله ی زبانهای افغانستان پشتو و دری زبانهای رسمی می باشند". و از آن زمان به بعد با جعل تاریخ و نیاز های سیاسی حاکمان، نسلي را در این کشور تربیه کردند که تا امروز متاثر از همان نا آگاهي از تاریخ و جعل واقعیت هستند.
حال صرف نظر از اینکه تلقین کردن همچون ذهنيتي با چه انگيزه های به همراه بوده؛ این کار مقدمه بوده است برای بدبختی ها، تفرقه ها و بی لطفی های کاخ نشینان مستبد در برابر مردمان باهم برادر این سرزمین.

خاستگاه اصلی زبان فارسی!
زبان شناسان امروزی به این باور اند که خاستگاه اصلی زبان پارسی دری، باختر و خراسان قدیم بوده است.
به باور آنها زبان پارسی دری همان زبان پارتی است که در زمان اشکانیان که خود پارتی بودند و از سال 247 قبل از میلاد تا سال 224 میلادی امپراتوری شکوهمندی داشتند، کار برد داشته است. و در آخر سده چهارم هجری آهسته آهسته از زادگاه اصلي ‌اش (بلخ و باختر) به شمال، شمال غرب، عراق عجم و فارس (ايران امروز)، گسترش یافته است.
دوکتور پرویز خانلری و دوکتور محمود افشار یزدی، نویسندگان و زبان شناسان معروف ایرانی، کشورهای افغانستان و تاجکستان را خاستگاه اصلی زبان پارسی دری می دانند؛ دوکتور افشار یزدی در صفحه 51 کتاب [افغان نامه، 1361، چاپ تهران] چنین نگاشته است:
 »زبان دری پیش و بیش از آن که به ایران تعلق داشته باشد از آن افغانستان و تاجیکستان است به علت این که زادگاه و پرورشگاه آن خراسان قدیم و ماوراءالنهر (بخارا و سمرقند) و بلخ و غزنه بوده است. رودکی و عنصری همچنان که فردوسی و فرخی و بسیار دیگر از زادگان و پرورش یافتگان خراسان بوده اند. چند صد سال بعد است که سعدی و حافظ ظهور کردند. «
پروفیسور محمد حسین یمین نیز با آنها نظر مشابه دارد. نظر پروفيسور محمد حسين يمين، به طور مشخص در باره ی خاستگاه و گسترش زبان پارسي دري در كتاب "تاريخچه زبان پارسي دري) چنين است:
"
زبان پارسي دري دنباله‌ پهلوي اشكاني در ناحيه بلخ خراسان است نه مولود پهلوي ساساني در فارس (ایران)… اين زبان نامش را از پارت گرفته است نه از فارس (ايران امروزي)؛ مبناي نام پارس نيز پارت است. بنابر اين، نام اين زبان منسوب به قوم پارت و جغرافياي پارت است كه از پارتيه و پارثيه گرفته شده و تا اين كه به صورت پارسي و با ترويج رسم‌ الخط عربي به صورت فارسي درآمده است"
در کتاب (تاریخچه‌ای زبان پارسی دری)، پروفیسور محمد حسین یمین، نام اصلي اين زبان را «پارسي» و نامگذاري آن را به «پارت» نسبت داده است. استاد واژه‌ي «دري» را صفتي براي نام زبان (پارسي) مي‌داند. از نظر ايشان بهتر است كه نام اين زبان را «پارسي دري» بگوييم.
 
فارسی و دری در اشعار شاعران:
شما كمتر از شاعران این زبان را مى توان يافت كه اشعار خود را گاهی فارسی و گاهی درى نگفته باشند. اما هرگز فرقی میان فارسی و دری و یا فارسی دری قائل نبودند.
مثلاً ملک الشعرا قاری عبدالله، سخن پرداز بزرگ کشور؛ در اشعارش گاهی واژه فارسی و گاهی دری را بکار برده است.

ادیب سخن پرور فارسی
که بگشود بر ما در فارسی
زطبعش سخن رونق تازه یافت
زبان دری قدر و اندازه یافت

هزار سال پیش، حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر نامدار و حماسه سرای بلند آوازه شعر و ادبیات فارسی، نیز مانند سایر دانشمندان گاهی زبانش را دری و گاهی هم فارسی میخواند.

بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی

کجا بیور از پهلوانی شمار
بود در زبان دری ده هزار
 
به همین ترتیب حضرت حافظ گاهی زبانش را دری و گاهی هم فارسی خوانده است.
چوعندليب فصاحت فروشد اي حافظ
 تو قنــــد او به سخن گفتن دري بشکن

شکر شکن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسي که به بنگاله مي رود

قطران تبریزی (ایرانی) یکی از شاعران بزرگ قرن پنجم هجری که او را فخر الشعرا نیز میگویند با افتخار زبانش را دری میگوید:
گر مرا بر شعر گویان جهان رشک آمدی
من درِ شعر دری بر روی شان نگشودمی

خوب، حال اینکه شاعران ایرانی شعر و زبان شان را دری می‌نامند بدین معنی نیست که فارسی را زبان خود ندانند. از آنجایی که پارسی همان دری و دری همان فارسی است؛ آنان زبان شان را گاهی دری و گاهی هم پارسی میگویند.
 
در عین حال باید اذعان کرد که عده ای از برادران و خواهران طوری خود را در حجاب ضخیم  تعصب پیچانده اند که قطعا نور شمع  منطق نمیتواند در آنها نفوذ کند و از اینرو کج می اندیشند و مصرانه  تاکید دارند که فارسی زبان مردم ایران و دری زبان فارسی زبانان افغانستان است. و همیشه از روی عناد  مهمل  ومجمل می بافند. برای آنها این شعر زیبای حافظ را تقدیم میکنم.

با سیه دل چی سود گفتن وعظ
نرود مــــــــیخ آهنین بر سنگ
 
با عرض حرمت
اوشانی