آرشیف

2015-1-25

عبدالواحید رفیعی

سناریوی نشر، سناریویی کـــه جـــدی گرفته نمیشود

سناريوي نشر وچاپ درهرات

پرده اول :

بنده بر اساس ذوق وعلاقه اي كه به نوشتن دارم ،چند سالي است كه درزمينه داستان وطنزدرحد توان كاغذ سياه ميكنم وبه توعي اين حرفه با زندگي من گره خورده است .  حاصل اين تلاش ودرد سر، چند مجموعه داستان ودومجموعه طنز ميباشد كه هيچ كدام تاهنوز به نشرنرسيده وفكرميكنم آماده چاب براي كتاب شدن ميباشند وبه باورخيلي ازدوستان نويسنده وپشكسوتان دراين راه شايستگي كتاب شدن را دارند . به همين منظور تصميم گرفتم يك مجموعه داستان ويك مجموعه طنزرا براي فعلا چاب كنم يا به قول معروف اگرخدا بخواهد وبنده گان موافقت نمايد، به زيورتبع آراسته گردد …. لذا به يكي ازچاپخانه هاي شهرهرات مراجعه كردم ، با خوشحالي استقبال كردند وبسيار با برخورد مشتري پسند نسخه صفحه آرايي شده كتاب را گرفته وهزينه ي چاپ را برآورد كردند ولي درآخرفرمودند:  حالا مجوز تان را لطف كنيد كه ما براي چاب بفرستيم …  گفتم ؛ مجوز ازكجا ؟ گفتند ؛  ازرياست اطلاعات وفرهنگ ….. با تعجب گفتم چنين چيزي قبلا معمول نبوده است وفكرنميكنم لازم باشد…  با جديت تمام گفتند؛ متاسفانه ما بدون مجوز كتاب را چاب نميتوانيم… وادامه دادند ؛ براي ما رياست اطلاعات وفرهنگ مكتوب رسمي صادرنموده ودستورداده اند كه بدون مجوزرياست اطلاعات وفرهنگ چيزي چاب نكنيم ……ازآنجا به يك چابخانه ديگر ميروم ، آنها اول ميپرسند مجوز داريد ؟ ميگويم ازكجا ؟ ميگويند ؛ رياست اطلاعات وفرهنگ ، … ميگويم چنين چيزي معمول نيست … وفكرنميكنم لازم باشد واين امرخلاف قانون مطبوعات است …. ولي آنها ميگويند به اين طورگفته شده است . بعد ادامه ميدهند ؛ راستش ما به همين خاطرازچاب كتاب كلا منصرف شده ايم وازمدتها است تصميم گرفته ايم كتاب چاب نكنيم به درد سرش نميرزد …. بعد كاغذي را به من نشان ميدهند كه لايحه وظايف چابخانه است كه ازطرف رياست اطلاعات وفرهنگ هرات صادرشده واتحاديه ناشران آنرا  مهروامضا كرد است وبه نحي متوان گفت يك نوع تعهد نامه است كه رياست اطلاعات وفرهنگ ازچابخانه ها گرفته است … ودريك بند ازآن آمده است :

" براي چاب كتاب ، مجله وروزنامه ارائه مجوز رياست اطلاعات وفرهنگ وتوريزم حتمي است ." ….

 

پرده دوم :

به رياست اطلاعات وفرهنگ هرات مراجعه ميكنم .  با رئيس صاحب اطلاعات وفرهنگ چنين صحبت  ميكنم كه من يك كمي كارنويسنده گي ميكنم واگربلوف نگردد ،‌به اصطلاح "نويسنده"  هستم وميخواهم يكي دونمونه ازكارهايم را به صورت كتاب چاب كنم (چيزي ازرفتن به چابخانه ننميگويم) حالا خدمت شما رسيدم  تا درمورد  با شما مشوره كنم ونظرشما را بدانم ، درضمن ميخواستم بدانم رياست اطلاعات وفرهنگ چه برنامه ها واحيانا چه كمك هايي  براي نشركتاب وتشويق نويسنده گان دارد وخلاصه چه كمكي كرده ميتوانيد …

رئيس صاحب كه ازدوستان خوب من نيز ميباشند واحترام زيادي به ايشان قايلم ،  باخوشحالي ابراز احساسات كرده گفتند ؛  خيلي خوبه ، ما هميشه ازنويسندگان استقبال ميكنيم وازهيچ گونه كمكي دريغ نميكنيم …بعد روبه من سوال كردند ؛ درچه زمينه هايي است اين نوشته ها؟ گفتم داستان وطنز … بلافاصله سوال كردند سياسي هم است ؟ كمي درجواب دادن برايم مشكل خلق شد،  چون خودم هم نميدانستم نوشته هايم واقعا سياسي است يا نه ، بعد با لكنت زبان گفتم ؛ خوب بله ، ممكنه ، خصوصا طنزها خالي ازمسايل سياسي نيست …. بلافاصله گفت ؛ والله اين ديگه كمي مشكل خلق ميكند، ولي خوب يك كاريش ميكنيم كوشش ميكنيم مجوز بدهيم ، شما فقط يك نسخه ازكارهاي تان را به ما بدهيد كه به كسي بدهيم تا بخواند اگر تاييد كردند كه چاب شود ما براي شما مجوز صادر ميكنيم ، كمي مكث كرده ادامه دادند ؛ ولي مشكل اينجا است كه ما درهرات كسي را نداريم كه درطنز تخصص داشته باشد و…… كمي گيج شدم يادم ازادارات سانسورو قصه هاي نويسنده گان ايران افتاد كه هميشه ازنظارت قبل ازچاب وومميزي و….. حرف ميزنند،  تازه كمي به عمق درد نويسندگاني كه طعم تلخ نظارت قبل ازچاب را ديده اند پي بردم ……

 

پرده سوم :

سراغ قانون رسانهاي جمهوري اسلامي افغانستان ميروم . با مطالعه ي آن درهيچ كدام ازبندهاي آن نيامده است كه نشان دهد نويسنده بايد قبل ازچاب كتاب ازجايي مجوزبگيرد يا نشان دهد كه نويسنده به اخذ مجوزازوزارت اطلاعات وفرهنگ ملزم است ….برعكس درماده پنجاهم آن چنين آمده است :

" كتاب ورساله بعد ازنشرتوسط ناشر دروزارت اطلاعات وفرهنگ ثبت گرديده وصاحب امتياز آن مكلف است ازهركتاب ، رساله ونشريه خود دو دو نسخه به وزارت اطلاعات وفرهنگ وكتاب خانه عامه بفرستد "

همچنين درماده چهارم آمده است : " 1. هرشخص حق آزادي فكروبيان را دارد . طلب ، حصول وانتقال معلومات ، اطلاعات ونظريات درحدود احكا م قانون بدون مداخله ازطرف مسئولين دولتي شامل اين حق است . اين حق دربرگيرنده فعاليت آزاد وسايل پخش توزيع ودريافت معلومات نيز ميباشد .

2 . دولت  آزادي رسانه هاي همگاني را حمايت ،‌تقويت وتضمين مي نمايد . هيچ شخصي حقيقي به شمول دولت وادارات دولتي نميتواند فعاليت آزاد رسانه هاي خبري يا معلوماتي را منع ، تحريم ، سانسوريا محدود نموده ويا طورديگري درامورنشرات رسانه هاي همگاني ومعلوماتي مداخله نمايد . "

به نظرمن اين كاررياست اطلاعات وفرهنگ هرات مصداق كامل محدوديت است …. تانظرشما چه باشد ؟