آرشیف

2014-12-13

شیخ احمد غوریانفر

سر منزل

ای صاحب دو گیتی رحمی  نما به حالم
روزی رسان به یارم درویش بی نوا را
سردار هر دو گیتی  مالک روز جزا
دمی اگر میبخشی بهانه است این معجزه ها
بخشش نما ز لطفت آخر ز در الفت
  این بنده را به صد بار از خرمن نعمت ها
هر چند عذر خواهم ز درگاهی الهی
بیشتر اعطا نماید ز در خویش عنایت ها
******
روز اول که دیدمتش گفتم که ای خدا
انسان آفریده یا فرشته  از عرش معلا
چشمان دو چشم آهو و قامت همچون چنار
رفتارچو کبک دشتی و گردن چنان رسا
******
زبسکه خون دل زهجر تو خوردم نگارما!
دیگرمجال شکوه  به کس نیست زروزگارما
گردون ز در خیر بکس رحمی نکرده است
انسان چرا یکسان آفریده نشده است ای خدا
بخشیده ای  زیبائی بسیاردر کاینات تو
 پس شکر تو بجا نیآریم  در دنیا ما چرا
******
انسان تنها شبی نی بل ضمیرش متفاوت است
 شاید که این هم رمزیست پنهان درآسمانها
این رمز را کس نداند تا پیش تو نیآید
توان بسیار در کار تا پیش تو آمدن ها
رفتم به کوه جانان تا بینمش به یکبار
آنجا کسی ندیدم  باز ماندم از دیدن ها
گفتندم عزیزان حاجت چه داری برما
کز راهی لطف و احسان آخر رسی تو آنجا
در راه عشق و هستی آخر کمر تو بستی
تا بشگافی کوه را برای  رسیدنها
اینجا دیارظلم است آنجا دیار یاران
تا که جفا نبینی کجاست  آن دیدنها
******
غوریانفرا! بپرور احوال یار  بر سر
خدا آسان نماید پرواز بر آن دیار را