آرشیف

2016-5-18

Shahla Latifi

سروده های کوتاه

 

صبح که زیر دوش حمام تنم معطر می شود
چشمانم پف دار
شکمم گرسنه
پاهایم در کفش نرم با آسودگی ها خفته
شفق را از عقب شیشه ی مات و غبارگرفته به اشتیاق می نگرم
که دارد روح شب را در آغوش مهر می فشارد
و نور روز را از سرپنجه های رحمتش رها می کند
با شوق به خود می گویم
خوشا عشق و زندگی

شهلا لطیفی
05-10-2016

 

چقدر زیباست زن بودن
موهایت را آشفته کنی
با تن برهنه چون گلبرگ های یاسمن و نیلوفر
در آیینه به خود نگاه کنی

و آن قلب مملو از عشق را
که در لای پوست پرهیجان تو
بی کدورت می تپد
با احساس سرانگشتانت ببوسی

که منم «زن»
هست کننده ای هستی

شهلا لطیفی
03-08-2016

 

 

بهار
جلوه ی رنگ ریخت لای پنجه های داغ تابستان
و با کرشمه ای چون زن پرغرور باردار
از روی قالی سبز باغچه
با نرمی نجوا کرد در گوش باد صبحگاهان
دیگر من می روم جایی که سرد است و زمستان
و ترا می سپارم بر دست پربار تابستان
در آغوش موج آسودگی های دوران
در لای شاخه های درختان همیشه سبز ساحلی
با رقص شاد ماهیان

شهلا لطیفی
05-15-2016