آرشیف

2014-12-26

غلام ربانی هدفمند

سرهـنـگ نـخـواهــــم

 

 
کَش و گیر و نزاع و جنگ نخواهم
نظام بر دست هر الدنگ نخواهم
خَس و خاشاک خوردن کار کاکا
به جای آب ، چرس و بنگ نخواهم
خَلد در قلب قانون خار و خنجر
به فرقت ، گر کلوخ و سنگ نخواهم
بریزم خون دل را قطره قطره
در این راه ، ماهی و خرچنگ نخواهم
تو می دانی که عمری می شود من ؟؟؟
شبانی دزد و کور و لنگ نخواهم !!
به نوم و یقظة و سکر گویی هزیان
کسی با این صفات و رنگ نخواهم
به پای زور بینم ذبح قانون
نگاۀ پَست و عیب و ننگ نخواهم
همه پروردۀ یک کردگاریم
دل تاریک و کور و تنگ نخواهم
کُنی گر سِلک در راۀ که هستی !!
ترا اندر طلوع و زنگ نخواهم ؟؟؟
کنی رقص تا کنون بر طبل مردم
حصار مَست و شوخ و شنگ نخواهم
به وفق میل تو در آخر الامر
بخواهم مرگ ولی سرهنگ نخواهم