آرشیف

2017-11-25

مرزا احمد زاهد

سحرگاه حین برخواستم از بستر خویش

سحرگاه حین برخواستم از بستر خویش
گلی خود را دیده بودم چند لحظه ای پیش

بفهمیدم از نگاه و گپ های دل نشین اش 
  فراموشم نکرده چون قلب آمد بسوزیش

سکوت کردم چند دقیقه ای فقط به یادش
ایتو خواب شیرینی ندیده بودم ازین پیش

از یاد نبرم صحنه ای را خنده کنان می دید
زشوقی دیدارش به روزها دل میکند تپیش

دیدن رویش در خواب هم برای من  کافیست
بار ها شکر خدا (ج) را بجا آوردم ازین بیش 

به فرسنگ ها هم از من دور و دورتر باشی
باز هم دوستت خواهم داشت برای همیش

2/9/1396
 میرزا احمد "زاهد"