آرشیف

2023-11-26

عبدالقیوم ملکزاد

زن از دیدگاه شیخ کبیر (ابن عربی)

مسئلۀ زن، شخصیت و جایگاه آن، موضوعی است که همواره در آیینۀ اندیشه، فرهنگ و ادبیات ملل منجمله عرفا و صوفیه بازتاب داشته است. دیدگاه‌هایی که در تصوف در ارتباط با زن ارائه شده‌اند، به همان اندازه که متعدد و متفاوت هستند، متناقض نیز به نظر می‌رسند.

یکی از دانشمندان ترکی به نام “سلیمان اولوداغ” راجع به زنان و “گوهر آفرینش زنان و عیب گرفتن مردان بر زنان” بدین باور است:

«همان اندازه که خرده گرفتن یک زن بر یک مرد به‌خاطر مرد بودنش نابخردانه و ناپذیرفتنی است، عیب گرفتن یک مرد بر یک زن، صرفاً به خاطر زن بودنش، نیز نتیجه نادانی و ناکارآمد است.”

به باور وی: «خرده گرفتن بر یک زن به خاطر زن بودنش، در حقیقت، عیب گرفتن بر خدای بلندمرتبه است که او را آفریده و این از نظر عقلانی و فکری کار افراد ناقص و از لحاظ منطقی کار افراد ناتوان است.»(1)

هرگاه پای دید منفی برخی از عرفا و صوفیه در مورد زن به میان می‌آید، لازم می‌افتد که عوامل و انگیزه های نیز مورد توجه و امعان نظر قرار گیرد که آن را می‌توان به نحوی آتی برجسته ساخت:

صوفیه، از ستایش آن دسته زنانی سر باز می‌زنند و حتی نسبت به آنها ابراز تنفر می‌کنند که متمسک به ارزش های اخلاقی و اسلامی نباشند! در مقابل آنها بانوانی را مورد ستایش و تمجید آنان قرار می‌دهند که آراسته با زیور اندیشۀ اسلامی و استوار بر خط زهد و تقوی و پرهیزگاری اند! طوری که برخی از عرفا، جایگاه زنانی را که برخوردار از صفات برازنده و متعالی فوق الذکر می‌باشند، بالا تر مرد بر می‌نشانند.

به سخن دیگر: زنانی نمی‌توانند مورد تایید صوفیه و عرفا قرار گیرند که کلیه خواسته های شان برای دنیا محدود باشد، و این بدان معناست که این قبیله در اندیشۀ آن نیستند به زشتی یا زیبایی ظاهری زن اعتنایی مبذول دارند. بل در قبال وصف و ستایشِ این گروه بانوان، هدفی بالاتر از امر ظاهر دارند، یعنی زیبایی آنها زیبایی صوری یا ظاهری نه، بلکه زیبایی معنوی است و جلوه ای از جلوه های الهی که به اثر مجاهدت و بهره مندی کامل از فضایل اخلاقی و کمالات معنوی فراهم می‌گردد.

با این تذکر باید افزود: دشوار خواهد بود که گفته آید: نظر صوفیه نسبت به زنان به صورت کل با بار منفی همراه است! “بلکه بعضی از آنها دیدگاه آرمان‌گرایانه و ایده آلیستی نسبت به زن دارند.”

طوری که پیر نیشابور (شیخ فریدالدین عطار) ارزش زنی را که دارای ملکات و سجایایی چون: تدبیر، دور اندیش، خردمند، صبور، شجاع، زیرک، مشفق، دلسوز، کاردان، عفیف، عارف به حق، پاکدامن، عاشق صادق و سایر فضایل عالیه اخلاقی باشد، به مراتب بالاتر از  یک مرد می‌داند.

حال نگاهی می‌افکنیم به برگهایی از زندگی چند تن از عارف نامدار، تا دانسته آید که آنها نسبت به زنان از چه نگرشی نسبت به بانوان برخوردار اند:

 

دیدگاه ابن عربی در مورد زن:

ابوعبدالله‌ محیی‌الدین‌ محمد بن‌ علی‌ بن‌ محمد بن‌ العربی‌ الحاتمی‌ (560-638ق‌/1165-1240م‌)، معروف‌ به‌ شیخ‌ اکبر، اندیشمند، عارف‌ و صوفی‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ است. ابن عربی جزء معدود عرفای اسلامی است که در مورد زنان و مردان تفاوت‌های ماهوی در معنویت نمی‌بیند. از همین روست که محققین نظر وی را  به عنوان کامل ترین و عمیق ترین آراء در میان عرفای پیش و بعد از او بر شمرده اند. ابن عربی نه تنها زن را همردیف مرد قلمداد می‌کند، بل فراتر از آن، می‌خواهد وی را “محبوبۀ خلقت” وانمود کند. ابن‌عربی بی هیچ تردیدی معتقد است که: “زنان می‌توانند در سلسله‌ی ابدال قرار گیرند.”

او با پیش کشیدن این نظریه: خداوند در ماده قابل رؤیت نیست و در مادۀ انسانی کامل‌تر از هر مادۀ دیگری قابل شهود است، باور دارد: چنین شهود در زن‌ها قابل رؤیت‌تر از مردان است و می‌گوید: “وقتی‌که در وجود زن به تفکر و اندیشه در بارۀ خدا پرداخته شود، هم به عنوان نماینده و عامل فاعل و هم منفعل (قابل) می‌توان دربارۀ خدا اندیشید، به همین جهت دیدن خدا در صورت زن به معنی دیدن او در هر دو وجه است و چنین مشاهده‌ای کامل‌تر می‌شود.”

در یکی از روایاتی که برخی آن را حدیثی منسوب به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم دانسته اند، آمده است:

«جُعِلَ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ وَ لَذَّتِی فِی الدُّنْیَا النِّسَاءُ». و یا ” حبب الى من دنياكم الطيب، والنساء وقرة عيني الصلاة” (2)

اما منابعی در توضیح مرتبط به “نساء” نگاشته اند: “مشخص است که منظور رسول خدا(صلی الله علیه و سلم) در این سخنان، تنها بانوان خاصی نیستند، بلکه حضرتشان به عنوان یک الگو به دیگر مردان اعلام می‌کند که من معطر‌ بودن و هم‌نشینی با زنان را دوست‌دارم، پس شما نیز این‌چنین باشید و به زنان که در کنار شما گل سرسبد عالم آفرینش و مایۀ آرامش زندگی هستند، مهر بورزید.”

در پیوند با سخن بالا این نکته نیز شایان افزودن است: شیخ محیی‌الدین در تفسیر حدیث پیامبر که محبوب‌ترین از دنیا را زن، عطر و نماز می‌داند، چنین می‌گوید:

«تقدیم کرد ذکر نساء و طیب را بعد از آن گفت که روشنی چشم در صلات است. ابتدا کرد به ذکر نساء و تأخیر کرد صلات را، از برای آنکه مرأه جزء رجل است در اصل ظهور عین مرأه. شرح: لاجرم اشتیاق به جانب مرأه دارد، چنانکه کل را به سوی جزء خود شوق چنین است.» (3)

از منظر عرفای اسلامی و سایر ادیان، زنانی هم هستند که قادر به دستیابی به مقامات عرفانی و به قول نویسندۀ مقالۀ تحقیقی ” مبانی رویکرد زنان به عرفان”، این نظریه وحدت گوهری آدمیان است، یعنی مرد و زن از روح واحدی آفریده شده اند و هر دوی آنها از آن برخوردار اند.

در ارتباط با تأثیرپذیری شیخ کبیر ابن عربی از زنان و جایگاه آنان در زندگی شخصی او آورده اند:

ُبا دو زن از اصحاب طریقت ملاقات کرد. یکی یاسمین مرشاُنی و دیگر فاطمه قرطبی،که بر مسیر زندگانی وی تاثیر فراوان نهادند. مخصوصا فاطمه سالخورده که در ابن عربی بیشتر موثر افتاد.و در توصیف این زن او را در عین پیری واجد درخشندگی و زیبایی دختری شانزده ساله بر می شمرد. این زن مدت دو سال مرشد معنوی وی بود و خود را مادر روحانی ابن عربی می‌شمرد. البته باید زن دیگری بهّ نام عینّ الشمس نظام اصفهانی را نیز اضافه نمود که از عشق او ديوان ترجمان الشواق را سروده است.

ابن عربی مسافرتهای زیادی به سرزمین های اسلامی نموده است. از شهرهای اندلس و شمال آفریقا به سوی تونس و سپس در سال958 هجری به سوی مکه حرکت کرده به زیارت خانه خدا نائل آمده و با-دختری زیبا-نظّام دختر مکین الدّین ابن شجاع اصفهانی آشنا می‌شود؛ این آشنایی سبب تغییر سرنوشت ابن عربی می‌گردد تا جایی که در همین جا به نگارش کتاب الفتوحات المکیّه مبادرت می‌ورزد.

(افراسیاب پور، 7181:187و183)

شیخ در جای جای آثار ِ متعدد ِ خود از بیان های ِ گوناگونی دربارۀ زنان بهره می‌جوید؛ به ویژه در فتوحات–که معظَم ترین اثرش محسوب می‌شود-ِبه تقریرات مختلفی از مسئلۀ زنان روی می‌نماید؛ از آن جمله در باب ِ پنجاه و دوم نسبت ِ انسان را به مادرش اولی می‌شمارد :

نسبت انسان به مادر خویش اولی و سزاوارتر از نسبت او به پدرش می باشد؛ بدین دلیل که از جهت پدر ابن الفراش [یعنی فرزند رختخواب]است، اما از جانب مادر فرزند حقیقی او محسوب می شود. (شعرانی،7151:17)

ابن عربی منشاء عشق را تجلی خدا در اسم جمیل می‌داند و سبب آن تجلی را حب و عشق وانمود می‌کند؛ از این رو عشق و تجلی به گونه ای دیالکتیکال یکدیگر را باز می‌نمایانند. چنانکه در کتاب فتوحات به طور مفصل از عشق سخن به میان آورده و نام «محب» و «ودود» را که از اسما حسنای الهی است به عنوان شاهد درین بابذکر نموده است ( 4 ) :

حب الهی از اسم«الجمیل» و«النور» او ناشی می‌شود. لذا اسم «النور» به اعیان ممکنات پیشی گرفته از آنها، «ِظلمت» نظر شان به نفس خویش و به جنبۀ امکانی شان گریخت. لذا [نور و جمال] برای شان دیده ای پدید آورد که همان دیده خداوند است، زیرا خدا بدون «دیده خویش» دیده نمی‌شود. پس از آن حق متعال به واسطه آن دیده به اسم «الجمیل» تجلی ِ کرده و عاشق ِ آن اسم شد، بنابراین عین آن ممکن، مظهر خدا گشت و عین ممکن در آن اسم مبطون و پنهان شد و از نفس خویش فنا گشت، لذا عین ِ ممکن نمی‌داند که محبت حق تعالی می‌بود و یا به نفس خویش در او فانی گردیده است، با اینکه در واقع بر این حالت هست و نمی‌داند که مظهر حق سبحانه و تعالی می‌باشد ولی در خویشِ می‌یابد که نفس خود را دوست می‌دارد. زیرا هر موجودی بر دوستی نفس خویش سرشته شده است و از آنجاست که جز خدا، «ظاهر» و در اعیان ممکنات نمی‌باشد پس خدای را جز خدا دوست نمی‌دارد و بنده متصف به عشق و محبت نمی‌شود زیرا دارای حکمی در حق تعالی نمی‌باشد. چون جز حق تعالی را که ظاهر در خود اوست عاشق دیگری نیست و حق سبحانه و تعالی «ظاهر» است. بنابراین عین ممکن نمی‌داند که وی محب و عاشق حق تعالی است، لذا او را می‌طلبد و دوست می‌دارد که حق را از آن حیث که به عینه ناظر به نفس خویش است، دوست می‌دارد.

پس این که به عینه او را دوست بدارد – نفس دوست داشتنش – دوست داشتن حق تعالی است [و بالعکس] از این روی می‌توان این«نور» را نیز چنان توصیف کرد که اعیان ِ ممکنات گویی اشعه آن نور اند.

 (ابن عربی، فتوحات مکیه،7189:391)

بحث زن از دیدگاه شیخ کبیر: ابن عربی را با گزینش بیتی از متنبی به پایان می‌بریم: (5)

متنبی در ارتباط به جایگاه زنان بدین باور است: تا جایی که شناختی از  زنان به دست آورده، نه تنها امتیاز آنان از مردان کم نمی‌باشد، بلکه در موارد زیادی از مردان برتری دارند:

ولـو أن النسـاء كمـن عرفنـا

‏لفُضِّـلت النساءُ على الرجالِ

‏فما التأنيثُ لاسم الشمسِ عيبٌ

‏ولا التذكير فخــرٌ للهـلالِ.

………………………………………………

1- («زن در نگاه صوفی»، تألیف سلیمان اولوداغ، ترجمه رحیم کوشش)،

2- ( شیخ ناصر البانی، لفظ “ثلاث” بعد از دنیاکم را زاید و باطل وانمود کرده است. چنانکه در برخی از روایات آمده است: “حبب لي من دنياكم ، ثلاث الطيب ، والنساء وجعلت قرة عيني في الصلاة” (الشيخ محمد ناصر الالباني / سلسلة الهدى والنور)

ابن عربی از این حدیث در مقامات ِ متعددی از آثار ِ خویش و به ویژه الفتوحات بسیار استفاده کرده و در ابواب مختلف آن به گونه های متنوعی در شرح و تفسیر ِ این حدیث داد ِ سخن داده است.

3-(ابن‌عربی، فصوص الحکم، ص 776.) برگرفته از وبلاگ آزاده مدنی.

4- نشریۀ فلسفه،سال 54،شماره 1،بهار و تابستان 1316

عنوان مقالۀ تحقیقی: “زن و زیبایی از نظر ابن عربی” است که به قلم محمودرضا اسفندیار

دانشیار گروه ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری مجتمع یادگار امام و سیمین مولایی بیرگانی

دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری مجتمع یادگار امام.

5-  ابوطیّب مُـتَـنَـبّی (303-354 ق) (نسب: ابوالطَیّب احمد بن حسین بن حسن بن عبدالصمد جُعفی کِندی کوفی)، ادیب و شاعر برجستهٔ عرب در سدهٔ چهارم قمری بود.