آرشیف

2015-1-8

نور محمد نور

زنـدگــــي انسان بـــــا طبعيت

  

درزندگي انسان  حقيقت هاي نهفته است كه انسان راباورمند مي سازد اگر سر بزنيم به طبعيت زيباي كه خداوند تبارك وتعالي  به اين قشنگي آفريده است   درميابيم كه:
به همان اندازه كه خلقت وآفرينش انسان ناشناخته مرموز واسرار آميز است وبه همان ميزان كه دانش بشري بدايع وشگفتهاي خلقت پي برده قرآن نيز اهميت خلقت را كرارآ شده است ومي بينم حقيقت را ارضامي نمايد (قل يسيروفي الارض فانظزوابداالمخلق فلنظرالانسان مم خلق )ناظري كه مراحل مختلف خلقت انسان را كه از نطفه اي ضعيف آغاز شده وباشت سرگذاشته مراحل تكامل تبديل به انسان خوش سيمابا قلبي درسينه به عنوان جايگاه براي شوق وعاطفه وعقلي انديشند ومبدع ورومي جستجوگروچه بااين مخلوق اثرا فراموش نشدني براي تاريخ بشريت از خودي برجاي بگذارد مي بينيد چاره اي است غير فرودآوردن سرتعظيم به درگاه كبريائي اين خالق مبدع كه هرچيز را به نيكوترين وجه آفريده است
انسان مشابهت دارد به زمين وآسمان همانند سال مي باشد كه زمان آن دقيق است پس بايد بدانيم كه خداوند منان انسانرا مشابه گياهاكه درطبعيت مي رويد مطابقت به مخلوقات ناطق وغير ناطق مشابه افريده همه گي اين ها بروي يك حكمت وعظمت خلق شده ايم پس  مشابهت تن انسان بازمين چنين است كه درزمين كوه ها مي باشد ودربدن استخوان  ها مانند آن است درزمين درخت هاي بزرگ مي باشد ودر وجود انسان موي سر وريش است درزمين گياهاي خرد زياد است كه در وجود انسان موي ها  دست وپاي مي باشد. درزمين زلزله بوقوع مي پيوندد وعطسه زدن بجاي آن است مجموعه عالم هفت اقليم وجود دارد ودربدن هفت اندام است يك سر دودست وپشت وشكم درزمين جويهاي آب روان وچشمه است ودربدن انسان رگها وردها است وچشمه هاي عالم بعضي تلخ وبعضي شور بعضي خوش وبعضي  ناخوش آيند است . دربدن انسان چشمه گوش تلخ وچشم شور وبيني ناخوش آيند ودهان خوش وچشمه گوش بدن سبب تلخ مي باشد اگر حشرات بخواهد بگوش رود تلخي گوش به حس اورسد آنجا رفته نمي تواند مجبور است كه عقب نشني نمائيد وانسان را از مردن ويا اهلاك شدن نجات مي دهد . اما چشمه چشم شور مي باشد چشم انسان پراز پيه بي نمك باطل است پيه چشمه چشم شور آفريده تاچشم پيوسته تازه و روشن باشد . اما چشمه دهان بجهت آن خوش است تا قوت ذايقه ولذت  را زياد مي كند چشمه بيني بجهت آن خوش آيند مي باشد تااز بويهاي خوش لذت زياد مي بريم . اين چشمه ها حكمتهاي الهي است كه براي انسان تحفه داده است كه به طريقه خوب از اعضاي بدن استفاده بكنيم چراكه اين نعمت هاي بسيار باارزشي را خداوند منان براي بندگان نصيب گردانيده است. مشابهت وجود انسان با افلاك آنست كه در فلك دوازده برج مي باشد. حمل و تا حوت . دربدن انسان دوازده راه ميباشد. از ظاهر باطن چنانكه دوچشم دوگوش دوسوراخ بيني دهان ودوپستان وناف. درآسمان بيست هفت منزل است ازمنارل قمر چون شرطين وبطين. تا اخر دربد ن انسان نيزبيست هفت عصب است. مجموع درجات آسمان سيصد وشصت روز است. دربدن انسان نيز سيصد وشصت رگ مي باشد.چنان درفلك هفت كوكب سياره اند. دربدن نيزهفت اعضائي  رئيسه اند. وچنانكه در آسمان شابتات زياد مي باشد.  در تن نيز قوتهاي طبعي زياد مي باشد. جاذبه وهاضمه وغير آن كه دراول گفته شد چنانكه افلاك بر عناصر محيط اند. دربدن انسان نيز محيط است  صفرا وخون وبلغم وسواد.اولآ گرايش به كمال يك عامل نيرومند درژرفاي روح انسان وجوددارد كه راه فطري خويش جريان يابد ،عامل هرگونه پيشرفت وتكامل مادي ومعنوي مي شود. كمال انسانيت درگروپيروي عقل است.علت بقاء دين آسماني، انطباق آن بافطرت آدمي است چون دين تآ مين كننده نيازهاي دروني وبروني بشرمي باشد.
 
كتاب هاي معلوماتي
مرادلمحقيقن
تكنالوژي  فكر
استعدالال فروع ونامه نويسي