آرشیف

2023-2-1

محمد عرفانی

زنان، انسانیت زدایی و محرومیت از حقوق بنیادین در حکومت سرپرست طالبان

 

زنان امروز بخش بزرگی از جامعه افغانستان را تشکیل می دهد. این بخش متأسفانه به دلایل تبعیض و برخوردهای ناروا از حقوق شان امروز باز مانده اند. پس ازفروپاشی نظام جمهوریت، طالبان تمامی قوانین مرتبط با زنان را پس از رسیدن به قدرت، قوانینی که در مورد حقوق زنان در قانون اساسی و در پارلمان قبلی این کشور تصویب شده بود، را ملغی کرد فقط درچارچوب شریعت اسلامی قبول گرده وازقول  ذبیح‌الله مجاهد سخنگوی حکومت طالبان به رادیو آزادی می‌گوید: “امارت اسلامی به حقوق شرعی زنان پایبند است. انشالله حقوقی که اسلام به زنان داده به آنان داده خواهد شد. این را قبلاً هم گفتیم، حالا هم می‌گوییم که کمبودی وجود نخواهد داشت. و در اعلامیه 6 ماده ای در فرمان رهبر طالبان در مورد آموزش، کار و منع آزار و خشونت‌علیه زنان که جزو خواسته‌های اساسی جامعه جهانی برای به رسمیت شناخته شدن دولت طالبان است، ذکر نشده است. بجز اینها شگنجه وبدرفتاری بازنان معترض درشهرهای مختلف  قتل وناپدید سازی زنان است گواهی است بر رفتارطالبان.درشرایطی که طالبان باسنت فکری بسته ومتصلب برسرنوشت کشور مسلط شده و امروزه درب های مدارس ، دانشگاه ها و ادارات را به روی دختران و زنان بسته است،

سوال اصلی اینست که این گروه در آینده چکار خواهد کرد؟ ازطرف دیگر دوگانه بازی گردن نهادهای بین المللی وکشورها درباره حقوق زنان و دختران مشکل را دوچندان کرده است. به عنوان نمونه  از زمان شروع مذاکره بین دولت ایالات متحده و طالبان، توافق که صورت گرفت هیچ نوع گفتگویی برسر نظام آینده وساخنار آن، حقوق زنان صورت نگرفته است؟. بلکه بخش بزرگ آن معاملاتى بود كه زير پوشش مصالحه بين آمريكا و طالبان در جريان بود. بايد خاطر نشان كنم كه اين مذاكرات صلح فقط ويژه ى آمريكا با طالبان بود؛ يعنى در تمام اوراق صلح با طالبان يك جمله در مورد وضعيت مردم افغانستان و زنان تذكر داده نشده است و اين را جو بايدن خود اذعان مى كند: ما در افغانستان براى دولت سازى نرفته ايم! و مى گويد: من هزينه ى حقوق زن افغانستان را با جان سرباز آمريكايى نمى پردازم.

امروزه جامعه بين المللى، افغانستان را بدترين مكان براى زندگى زنان و دختران در شرايط فعلی اعلان كرده بودند كه به اصطلاح يك سيستم متناقض دموكراسى بورژوازى در افغانستان حاكميت داشت. ولى با تاسف امروز افغانستان به عصر حجر برگشته امروز زنان و دختران مظلوم افغانستان از تمامی فعاليت هاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى به حاشيه رانده شده اند. زنان در افغانستان از ابتدايى ترين حقوق فردى و اجتماعى شان محروم شده اند.

دختران حق تحصيل بالاتر از صنف پنجم  و دانشگاه ها را ندارند، زنان حق كار در ادرات را ندارند، حق ورزش ندارند، حق كار فرهنگى ندارند، زنان بدون محرم بايد از خانه بيرون نشوند، حجاب كامل اجبارى يعنى برقه بر زنان تحميل شده و حتی رنگ پوشش زن را هم طالبان انتخاب مى كند. اين ستم بر زن در حالى اعمال مى شود كه مردم در افغانستان در يك شوك و فقر بى حد و حصرى قرار دارند. خانواده ها بعد فروش اموال و امكانات خيلى ابتدايى شان براى يك وقت غذا به نكبت هايى مثل فروش كودكان و بيش تر دختران خُوردسال شان رو آورده اند. زنانى كه همسران شان را يا در اثر پاندمى کرونا يا جنگ يا حملات تروريستى گروه هاى دهشت افكن اسلامى از دست داده اند و امروز تنها نان آور خانواده هاى شان هستند، با هزاران مشكلات رو برو هستند. زنان بعد از فروش اموال ابتدايى زندگى شان هر كارى شاقه اى را مى كنند. به دست فروشى، گدايى و كارهاى ريز و درشت خانگى مردم مرفه دست مى زنند. زنان فقير در پهلوى جبر كار، در جاده ها ضربات شلاق و قنداق تفنگ طالبان را هم در سر و سينه و گردن و پهلوها بايد تحمل كنند؛ زيرا طالبان با كار زن و فعاليت اجتماعى زنان به صورت ايديالوژيك در تضاداند و اين به وضاحت مى رساند كه طالبان امارت اسلامى ٢٠٢١ همان طالبان دور اول امارت اسلامى١٩٩٥ تا ٢٠٠١ است كه عمل كردهاى شان در قبال مسايل زنان همان محروم ساختن زنان از حقوق سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى و حتا حقوق اوليه ى انسانى آن ها است. بسته شدن در مكاتب و دانشگاه ها به روى زنان و دختران، منع كار در بيرون از خانه، به شلاق بستن زنان در ملاء عام، منع گشت و گذار زنان بدون محرم، محروم ساختن زنان از خدمات صحى و بهداشت، و خلاصه منع حضور زنان در تمام عرصه هاى اجتماعى مى باشد.

امروزه زنان در افغانستان به جبر و اختناق طالبان تمكين نكرده و با ريختن به جاده ها با فرياد آزادى و ما صداى مردم فقير افغانستان هستيم، اعتراض مى كنند. اين اعتراضات با تاسف خودجوش و از عُمق فقر و نداشته هاى اين زنان است. اين اعتراضات همواره با خشونت و ضرب شتم طالبان روبروشده ست،  طالبان زنان را عامل عدم به رسميت شناخته شدن شان توسط جامعه ى جهانى مى دانند و اعتراضات شان را مردود و غيرقانونى دانسته، با معترضين به شدت برخورد مى كنند؛ و نه تنها اعتراض كنندگان، كه خبرنگاران را هم مورد ضرب و شتم قرار داده، تا مانع انعكاس آواز زنان معترض به جهان گردند. در آخرين اعتراضات، در كابل، طالبان بر زنان شليك كرده و يك زن را به قتل رسانيده و تعدادى از زنان را هم در ولايات بدخشان و باميان و مزارشريف با خودشان برده اند. دامنه ى اين اعتراضات در بيرون از مرزهاى افغانستان هم كشيده شده و زنان پناهنده و مهاجر افغانستانى در كشورهاى بيرون از افغانستان با تجمعات و اعتراضات شان مى خواهند تا واقعيت هايى كه بر زنان و دختران مظلوم افغانستان در قرن ٢١ در نتيجه ى معاملات شرم آور سرمايه دارى فاسد جهان تحميل شده را به گوش مردم آزادى خواه جهان برسانند. طالبان براى خاموشى زنان، قتل هاى هدف مند راه انداخته اند، چنان چه همين چند وقت قبل چهار زن از گروه هاى مدنى و آزادى زنان را در مزارشريف تيرباران كرده اند. خانواده هاى اين زنان از ترس طالبان نمى خواهند صدا بلند كنند و زندگى مخفى اختيار كرده اند.

تاريخ افغانستان همواره آبستن تغييرات و تحولات سياسى است. اين كشور به نُدرت شرايط هارمونى و آرامش را تجربه كرده است. شايد اين يكى از عواملى باشد كه به ايجاد و رشد جنبش زنان كم تر توجه صورت گرفته است. دقيقا به همين علت، امروز اعتراضات زنان در افغانستان به صورت جنبشى و منسجم و متشكل و پيگير با خواسته هاى مشخص و پلتفرم معين نبوده و لذا كم تر اثرگذار مى باشد. اگر اين را يك دليل براى عدم توده اى شدن اين مبارزات به حساب بیاوريم، دلايل ديگر هم است كه مانع قرار مى گيرد. ستم بر زن و بازتوليد مردسالارى يكى از اركان برجسته ى فریبکاران در قدرت است. دقيقا به همين منظور، سو استفاده از اديان برجسته ترين ابزار منافع طبقات حاكم است؛ زيرا توجيه ستم و خاموش نگه دارنده ى مظلومين است. سال هاى حاكميت دولت هاى دست نشانده و فاسد، ٢٠٠٤ تا ٢٠٢١ حامد كرزى و اشرف غنى دزد فراری، زير سايه ى دموكراسى بورژوازى، مردم سالارى و مردانگى را با ده ها ابزار سو استفاده از مذهب گرفته تا فرهنگ و سنت و قضا و دولت بازتوليد مى شد. در آن حالت، دست درازى و توهين به زنان كار دشوارى نبود در آن زمان، نیز زنان در افغانستان در پهلوى اين كه با يك فتوا سنگ سار مى شدند (فرخنده، رخشانه، آمنه… و صدهاى ديگر)، هر گروه افراطى اسلامى در شلاق بستن و قصاص كردن تا ازدواج هاى اجبارى و كودك همسرى دست باز داشته اند. حتی زنان در داخل خانواده هاى شان امنيت نداشتند. چه بسا زنانى كه از حقوق شان آگاهى ندارند و در شرايطى كه زنان تنها نان آور خانواده اند، مجبوراند حتی در مقابل خواهش خدمات جنسى آمر و صاحب كار هم تمكين كنند. ناگفته پيداست كه سو استفاده از مذهب با آزادى زن سر سازش ندارد و گذشته تاریخی افغانستان و جامعه علما متعصب با فتوا و تبليغ توانسته بودند تفكرات تند اسلامى را تا مغز استخوان مردان محافظه كار افغانستانى رسوخ دهند و بهمين خاطر ، مشغله ى مرد افغانستانى اعتراض بر طالب به خاطر ستم بر زن نيست. لذا مردان زيادى در اعتراضات زنان سهم نمى گيرند و آن تعداد اندكى كه سهم مى گيرند با قساوت زياد مورد ضرب و شتم قرار مى گيرند. ضربات شلاق و محكمه ى صحرايى طالبان و شليك مستقيم بر اعتراض كننده ها نيز مى تواند عامل قرار گيرد.

سوال اینجا پیش می آید که در شرایط فعلی چه باید بکنیم، که اکثریت مردم افغانستان پا به میدان مبارزه برای حفظ جان و کرامت انسانی خود بگذارند؟ طالبان زندگی و امیال و آرزوی های زنان و دختران افغانستان در جهنم سوزان خودشان خاکستر خواهند کرد. اما جز این ، مسایل مهمترین نیز هست که تمامی مردمان آن جامعه را در بر می گیرند: فقر، فلاکت، بی کاری و آوارگی، بردگی اقوام غیر پشتون، چطور ما می توانیم اکثریت عظیم مردم افغانستان را متحد کرد و به میدان مبارزه آورد و طالبان را از سریر قدرت به زیر کشید؟

این برای همه ما روشن است که اگر سرنوشت قدرت در گرو قهر گذاشته شود، پايان كار به نابودى قدرت رقم خواهد خورد. امروز طالبان براى تثبيت قدرت و پايه دارى حاكميت شان از ابزار قهر استفاده مى كنند. اما واقعيت امر برای جامعه مظلوم افغانستان بايد بدانند، كه قدرت هاى بزرگ فقط براى كسب منافع شان جلوى چشمان مان، در بهترين حالت، استبداد نوينى را جايگزين استبداد قديم مى كنند؛ هم چنان كه از پس نكتايى و كراوات، ريش و پشم را جایگزين كردند. طالبان كه پس از يك معامله به اصطلاح صلح در دوحه قطر با امريكا به حاكميت رسيد، امروز با چالش هاى بزرگى روبروست، سقوط اقتصادى، فقر بى حد، اعتراض زنان، تعطیلی تمام ادارات افغانستان و در ضمن در داخل نيروهاى طالبان هم با تشتت و نفاق بين گروهى مواجه هستند. چنان چه قبلا هم اشاره کردم، قدرت های بزگ براى رسيدن به منافع شان در افغانستان از كثيف ترين سياست ها و ابزارها با پرداخت تريليون دالر استفاده كرده و نفاق، تشتت، ناسيوناليزم قومی و انواع تعصبات را در بين اقشار و توده هاى مردم  افغانستان دامن زده و از اين رو، بدبختانه جامعه ما در افغانستان امروز با انواع تعصب و جهل در برابر هم قرار گرفته اند. بهره بردارى از بنيادگرايى دينى ، تکفیر و تبعيض در افغانستان طورى رقم زده شده، كه همه با همه دشمن اند و مردم هر منطقه و قوم هر منطقه، برادرانشان را جز با خنجر و تفنگ ملاقات نمى كنند؛ آن هم در حالى كه اكثريت اين طبقه امروزه در فقر و بدبختى بى حد و حصرى به سر مى برند و سرنوشت مشتركى دارند. حاكمان قدرت مند جهان هم با بازى موش و گربه، از يك سو حاكميت امارت اسلامى طالبان را مشروعيت نمى دهند و از سوى ديگر هم براى تمديد حيات ننگين حاكميت کثیف طالبان، اتحاديه ى اروپا يك مليارد يورو به افغانستان واريز مى كند؛ «يونسيف» براى خاموش كردن اعتراض معلمين، معاشات آن ها را مى پردازد، ، سازمان ملل کمک های بشر دوستان ارسال می کند، كه غير مستقيم زير نام كمك اقتصادى به مردم افغانستان صورت مى گيرد، اما در حقيقت چالش هاى مقابل امارت اسلامى را برمی دارند. در اين برهه، اساسى ترين مساله آگاهى مردم ما، اتحاد و انسجام تحت ستم و استثمار، مردم مظلوم و به ستوه آمده ى، افغانستان است. اين مهم ترين مولفه است، كه مردم افغانستان مخصوصا اقوام غیر پشتون متحد به ميدان بيآيند و لگد بر گلوى طالب بگذارند؛ زيرا به جریت مى توانم بگويم مبارزه با طالبان، مبارزه اى اقوام غیر پشتون است و فقط اتحاد و مبارزه ى اقوام دیگر، محركه ى تغيير را رقم مى زند. اين مبارزه اى است كه اگر اقوام غیر پشتون بتواند در خط مقدم آن قرار گيرد و بخش هاى ديگرى از مردم افغانستان را هم زير پرچم  خودشان متحد كند، آن گاه تغييرات اساسى در جامعه صورت خواهد گرفت. كه اين امر ايجاب مى كند روحيه ى هم بستگى و آگاهى طبقاتى، تشكل پذيرى و اعتماد بنفس و اعتماد به قدرت متحد مردم افغانستان را در ميان برادران و خواهران هم طبقه اى خود بالا ببرند. در شرايط امروز، دخالت گرى و اقدام فورى فعالين اقوام غیر پشتون در افغانستان ضرورت حياتى دارد. بى دريغ كه شكل دادن به يك چنين صفى ساده و در دست رس نيست. كار و تلاش پيگير و خستگى ناپذير مى طلبد. اما سير اوضاع و واقعيت مادى طورى است، كه زمينه و بستر شكل گيرى آن فراهم است، مشروط بر اين كه فعالين و پیشگامان اقوام غیر پشتون اين نیرو را حول پلتفرم و اهداف و منافع جنبش واقعى سوق بدهند.اما متاسفانه و  با تاسف، بخشى از فعالين جامعه ما خودشان را مشغول بازى هاى ژورناليستى و ميدياى ساخته و منتظرند تا مردم بی دفاع و مظلوم ما خود به خود آماده شود.به علاوه، از آن جايى كه ستم بر زنان و ستم بر اقوام غیر پشتون ريشه هاى مشتركى دارند.

زنان و در افغانستان دستاوردهاى خود را هرگز مديون حكومت ها نمی دانند بلکه مبارزات آن ها عليه نابرابرى ها و تبعيض ها و بى عدالتى ها، در طول تاریخ افغانستان بوده است. آن چه كه امروز در افغانستان در جريان است، حاصل و برآمد يك جنگ طولانی و تبعیض و بی عدالتی تمام عيار گذشته و حال مى باشد، كه شوربختانه در تمام اين سال ها به عنوان «جنگ خوب» به جهانيان فروخته شد و سپس با «صلح» ميان آمریکا و افغانستان و طالبان و دار و دسته هاى ذى نفع ظاهرا پايان يافت. روند اين فعل و انفعالات، اما، يك بار ديگر بر اين امر مهم و درست صحه گذاشت كه توقف جنگ و ايجاد صلح، مقوله اى از جنس عدالت اجتماعى است و صلح بدون تامين عدالت اجتماعى حاصل نمى گردد. لذا از آن جايى كه صلح مابين آمريكا و طالبان خود اعلام جنگى تمام عيارتر عليه اقوام و زنان  بوده است.

متأسفانه علی رغم حمايت هاي بين المللي وتأکيد اسناد بين المللي برحقوق زنان، درافغانستان صفحات تاريخ افغانستان مملو ازظلم ها وجناياتي است که درحق زنان دردوره هاي مختلف تاريخي در اين کشور رواداشته شده است. تبعيض و نابرابري ، بي عدالتي، ظلم وستم ونقض آشکار وفاحش حقوق انساني جزء سنت تاريخي دراين کشور به حساب مي آيد. طبيعي است که درچنين نظامي زنان، درحاشيه قرارمي گيرند. همين امر هم باعث شده که زنان بيش ازنيمي ازجمعيت افغانستان راتشکيل مي دهند، نسبت به سلطه طالبان ظنين بوده و باديده خصمانه به آنها نگاه مي کنند و درمقابل، آن ها نيز با هروسيله درصدد حفظ سلطه ظالمانه خود بوده وهستند.

 

محمدعرفانی