آرشیف

2015-4-4

استاد فضل الحق فایق

زبـــــــان پارسی

دوستان عزیز! چکامۀ را تحت عنوان زبان پارسی سرودم ، در لابلای آن اشارات کوتاه از خاستگاهاه تاریخی و قلمرو کاربردی آن در ضمن توصیف از گوهر ناب زبان به میان آمده است . آرزومندم از نظریات دقیق و موثر شما رابطه به این سروده ، در اشعار و نبشته های بعدی خویش الهام و استفاده بیشتر بگیرم.

گوهر ناب زبان است پارسی
نغمه ی آهنگ جان است پارسی
شهد بخش فکر و آوای سخن
مظهر عشق و بیان است پارسی
واژه و تکواژه اش رمز دل است
نکهت روح و روان است پارسی
در عباراتش نگـاه زنـدگیست
هم بهار بی خزان است پارسی
بر ســـتیغ معرفت بالد زمین
قله ی هفت آسمان است پارسی
معدن و سرمایه ی اندیشه را
پاسدار اندر جهان است پارسی
آریانا تا خــــــراسان بزرگ        
هرکجا زین گفتمان است پارسی
از اوســــتا تا ظـهور پارتی
پهلوی را ترجمان است پارسی
رودکی تخم سخن پاشید چند
پور سینا نکته دان است پارسی
در سمرقند و بخارا، بادغیس
بوی جوی مولیان است پارسی
 سرزمین شعر و عرفان و شعور
بخد را رنگین کمان است پارسی
تا ز بلخ بامی  و اقصای روم
شور نای عاشقان است پارسی
انوری و سعدِسلمان و ظهیر
هم ز خاقانی نشان است پارسی
رودباری سوی خاور بگذرد
آن دیار مرغنان است پارسی
مهـد مسلم خـراســانی بود
بر فوشنگ و سیستان است پارسی
شهر عرفان و تمدن شد هری
زادگاه عارفان است پارسی
جامی و بهزاد و هم پیر هرات
فخر رازی راز دان است پارسی
زابلستان و کهندژ تا خجند
ثبت ادوار زمان است پارسی
رستم و سهراب و هم گُردآفرید
پهلوانی داستان است پارسی
کاویانی رنگ و افریدون مزاج
تخت جمشید وکیان است پارسی
سبزه وار و مرو استخر و نسا
گنجه را آیینه دان است پارسی
فاریاب وکاشغر ، شهر زرنج
دشت و صحرا ارغوان است پارسی
شاخه ی دریای رنگین زبان
موج  بحر بیکران است پارسی
ســرزمین هند تا بحر خزر
غور را شوکت رسان است پارسی
آن مبارکشاه امیر خوش کلام
میرحسینی دودمان است پارسی
مشعل و حیران و خادم کوکب اند
زین سبب بس پرتوان است پارسی
جام و ساغر تا فیروزکوه و ارم
مهر و ماه را نردبان است پارسی
از نخستین شور ایرج زادگان
بایَن و آهنگران است پارسی
مندیش و ورساد و هم کشک بهار
صخره ها را پاسبان است پارسی
از کمنج و عاشقان ملمنج ها
هم کهن زاد و جوان است پارسی
دُرّها نا سفته در کهسار ماست
کان غرجستان نهان است پارسی
قلعه ی خیسار و شامان ،آل کرت
بارور زین خانمان است پارسی
غلغله شهر کهنسال و کبیر
گویش اندر بامیان است پارسی  
کابلســــتان تا بدخشان گزین
در دل یمگان عیان است پارسی
خیوه و خوارزم و تخار کهن
زاده ی این آستان است پارسی
جلوه ی علم و هنر درک فراز
رستخیز راستان است پارسی
سیستان را حله بندد فرخی
غزنه را صد کاروان است پارسی
جایگاه و مهد عرفان و شهود
بر حدیقه باغبان است پارسی
رونق حماسه های ماندگار
از جهان باستان است پارسی
کاخ فردوسی بنای عظمت است
زنده ساز و جاودان است پارسی
گندهارا،گردیز و بست بهین
جنبش آزادگان است پارسی
حافظ و سعدی دوگلبانگ بلند
فخر بر شیرازیان است پارسی
آنکه بستوده است مقام آدمی
شاعر پیک مغان است پارسی
از صفاهان تا نشاپور و خوید
عطر بخش واژگان است پارسی
مشهد و کاشان و هم تبریز و ری
شیروان و دامغان است پارسی
بیدل و نازک خیالی های او
چون حریر و پرنیان پارسی
صایب و بابا فغانی و کلیم
اوج خورشید مهان است پارسی
بانی شیرین گر اردو زبان
طبع اقبال و روان است پارسی
تا طنین انداخت بر لاهور و سند
تاج بخش هرکران است پارسی     
حــلقه ی برگردن خورشید و ماه
گوشوار کهکشان است پارسی
پـرتو دیریـنه و امـــروز او
حاصل روشنگران است پارسی
بس که دارد لذت و شهد و شکر
ورد آن اهل جنان است پارسی
ارجمند است هر زبان«فایق» بسی

لیک موج در فشان است پارسی

 فضل الحق فایق
شهر فیروزکوه، غور
۱۳حمل ۱۳۹۴