آرشیف

2015-6-19

رهگذر .

رویکردِ هوشمند یــــک طرح بی طرح !

دوسه روز پیش وقتی  سری به سایت عزیز جام غور زدم ، چشمم به فراخوانی  افتاد  به نام  «  طرح رویکرد هوشمند » به قلم پژواک غوری که واقعاً از دیدن آن خوشحال شدم. فکر کردم الحمدلله  ما غوری ها حالا آهسته آهسته  به جایی رسیده ایم که می توانیم برای بهبود وضعیت واحوال خویش،  طرح و تئوری ارایه نماییم  و فروتنانه برای تکمیل وترمیم آن  فراخوان بدهیم واز همه دعوت نماییم که: با ارایۀ « نظرات، انتقادات ، پيشنهادات  و مشاركت مستقيم خود رويكرد هوشمند را تقويت نمايند و اشتباهات مارا به طور روشن بيان كنندو ما را ياري رسانند زیرا …  بدون نظرات و حمايت صاد قانه شما اين طرح ،كه طرح عدالت خواهانه است  نامكمل باقي خواهد ماند وبه  كندي پيش خواهد رفت.» این جملات واقعا برای من هم جالب بود وهم دلنشین ولذا با شور وشعف فراوان طرح رویکرد هوشمند را تا  آخر ،  دو/ سه بار به دقت مرور کردم. همان گونه که جناب پژواک به حق اشاره کرده اند ، واقعاً   عملکرد ناعادلانه زمامداران ، و وضعیت بسیار بد سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی غور  مایۀ نگرانی مردم وباعث دل دردی ودل سردی آنها از نظام شده است وتمام غوری ها بلا استثناء خواهان تغییر واصلاح این وضعیت هستند و می خواهند که حکومت در مورد  ولایت شان توجه شایان ودر خور داشته باشد. اینکه آقای پژواک قلب شان برای این آب و خاک می تپد وبرای بهبود اوضاع ِ آن دست به قلم می برد وبه خاطر پیدا کردن یک راه حل مناسب ، فراخوان می دهد واقعاً مایۀ خوشحالی همه  است که باید از ایشان تشکر کرد ؛  اما صادقانه عرض کنم  که من با دیدن عنوان آن نوشته ، انتظار داشتم طرح رویکرد  هوشمند  واقعاً یک طرح می باشد ومی خواهد تئوری تازه ای  برای  حل بحران موجود پیشنهاد کند ؛ ولی  سرانجام کوشش های من به نتیجه ای  نرسید ومن با تمام سعی و تلاش   طرح جدیدی در این طرح نیافتم. آقای پژواک در این نوشتۀ  شان هم مانند سایر نوشته های خود  فقط یک سلسله حرف های کلی  وعبارات آرمانگرایانه  وکلمات سیاستمدارانه  را به قلم کشیده اند  اما هیچ گونه طرح وبرنامه ودستورالعمل مشخصی برای برون رفت از این وضعیت پیشنهاد نکرده اند. در رویکرد هوشمند ( تقریبا به همین جملات ) آمد ه است که « غوری ها به منظور نجات غور ویافتن جایگاه مناسب .. در کشور نیاز به یک طرح دارند… وباید مسولانه فکر وتلاش نمایند … چون  سیاسیت های گذشته تمام غوری ها را متضرر ساخته است وهمه از آن رنج می برند… و لذا باید در مورد گذشته بازنگری صورت گیرد و … به منظور اعاده حقوق وجایگاه مناسب …  و به  جهت بسیج همگانی تلاش هوشمندانه شود   و لازم است که تمام اقشار غوری ها باید از بی تفاوتی بدر آیند واختلافات را کنار بگذارند وقانون اساسی باید در مورد انکشاف متوازن رعایت شود و… » این حرف های جناب پژواک درست هستند وآرزوهای تمام غوری ها را نشان می دهند وآرمانهای دایمی غوری ها همین ها هستند؛ اما این ها  طرح نیستند فقط مشکلات هستند وآرزو ها. من انتظار داشتم که این  نوشته طوری که از عنوانش انتظار می رود طرح و راه حل مشخصی داشته باشد که نداشت ولذا می پرسم جناب پژواک چرا وبه چه علت اسم آن را طرح گذاشته اند؟
موضوع قابل تأمل دیگر در این نوشته موجودیت عبارات وجملات ثقیل وتقریبا نامفهومی  بود که نمی دانم به چه دلیل  به کار رفته بودند وچرا  آنهمه تاکید وتکرار روی آنها  صورت گرفته بود؟ یکی از این عبارات ترکیب « رویکرد هوشمند» است که از همان آغاز در عنوان ودر پیشانی نوشته به چشم می خورد و  بعد تر،  با بسامد بالا در تمام مقاله جاری می شود. تاجای که اطلاعات من اجازه می دهد اصطلاح هوشمند بیشتر در بخشهای تکنولوژی و در حوزۀ فن آوری کمپبوتر ورباط های جدید که آهسته آهسته قرار است برخی کار ها را به عوض انسان انجام بدهد ، استعمال می شود ونمی دانم جناب پژواک  بین رباط های هوشمند وفعالیت های حق طلبانۀ غوری ها در آینده چه رابطه ای ایجاد کرده اند ؟ درست است که واژه هوشمند یک کلمۀ شناخته شده وپُر کار برد ِ زبان فارسی است  که در بسا جای ها می توان  از آن استفاده کرد ومثلا گفت که « پروین کارهای هوشمندانه ای انجام می دهد» ؛ اما نحوۀ استعمال این کلمه در این موقعیت از طرف نویسنده  خیلی عجیب به نظر می رسد.   همین طور ترکیب    « سیاست های خود مخرب » که مانند نمونۀ اولی با اصرار فراوان به کار رفته است واز عبارت های کلیدی این نوشته می باشد   بسیار مصنوعی وثقیل وفرمایشی  است و خوب بود  که  به جای آن عبارت، یک ترکیب  واضح تر وخوش فهم تری آورده می شد و رساندن پیام از قواره پیام ارجحیت می یافت. 
 از این حرف های شکلی وجزئی تر،  که بگذریم  وارد مسألۀ نگران کنندۀ مهم تری  می شویم  که  متأ سفانه مانند گذشته همچنان در رگ رگ نوشته ها و تفکرات آقای پژواک واز جمله در این مقاله موج می زند. یک نگاه کوتاه  به برخی  از عبارات « رویکرد هوشمند » شاید بتواند منظور مارا روشن تر نماید و لذا بیایید یک بار دیگر  با دقت و وسواس بیشتر به ترکیباب زیر توجه نماییم: « خودکشی سیاسی- سکوت مرگبار- سکوت وحشتناک – سیاست های توهین آمیز- زمامداران بز دل وضعیف که از رشد غوری ها در هراس هستند- بسیج همگانی – به منظور نجات غور – جایگاه مناسب – سیاست های خود مخرب وتأسفبار … که بعداز سقوط امپراطوری به غوری ها تحمیل شده – بقای آبرومندانه –  قومیت های باهم برادر – تلاش در جهت فعالیتهای سیستماتیک – بازتاب صلابت گذشته ونوید آیندۀ آبرو مند- بیرون شدن از ساختارهای کوچک – قرار گرفتن در کنار حرکت های خود جوش فرزندان علاوالدین غوری، آن امپراطور عدالت خواه… »  نمی دانم شما با خواندن این ترکیبات چه احساسی پیدا می کنید؛ اما من وقتی این ها را می خوانم خیال می کنم یا به سخنرانی احمدی نژاد گوش می دهم یا هم بیانیۀ سرلشکر فلانی فرمانده سپاه پاسداران را می شنوم ویا اینکه  در یک متینگ سرتاسری کارگران،  سخنان افتاحییۀ رفیق ببرک کارمل را استماع  می نمایم. زمانی که  در خواست  فروتنانۀ جناب پژواک را جهت ارایه انتقادات وپیشنهاد های خوانند گان به خاطر بهبود واکمال طرح،  مطالعه کردم واقعاً خوشحال شدم  که الحمد لله ایشان تغییر کرده اند  و فکر می کنند که دیگران هم می توانند با ایشان همکاری داشته باشند ومی شود که  چیزی به اسم فکر واندیشه در مغز  آنها نیز پیدا کرد؛  اما با تأسف بسیار زمانی که عبارت های فوق  ومخصوصا جمله تهدید آمیز زیر:  ( در صورتی که مبارزات مدنی به نتیجه منجر نشود، غوری ها همه گزینه های لازم را به منظور اعاده حقوق خود برسی خواهند کرد.)   را در مقاله ایشان  خواندم وتکرار وتأکید بسیار شان را مشاهده کردم  ، دوباره نا امید شدم وفهمیدم که هنوز هم جناب پژواک راه درازی را تا دیگر پذیری وپرهیز  از تمامیت خواهی وخود  برتر بینی  در پیش رو دارد وهنوز هم ، ادبیات شبه فاشیستی زبان مورد علاقۀ ایشان است  وهنوز هم بیگزاده بیگ است  وهنوز هم در فکر احیای امپراطوری سلطان علاوالدین است  وهنوز هم فکر می کند که ساختار های کوچک باید کنار گذاشته شود و  قوم غوری هم باید« در کنار قومیت های باهم برادر ، صلابت گذشته امپراطوری» خویش را  بازبیابد وغور را نجات بدهد. اینکه چگونه؟  جواب بسیار  ساده ومدرن  است ؛ مثلا  از طریق برسی گزینه های  لازم دیگر ویا هم به کمک  پیوند شجرۀ طیبۀ  زی حسین و زی رضا !!
 
25/ 7/ 89    –   هرات