آرشیف

2020-6-1

روش تعلیم دختران در عهد رسالت و خلفای راشدین

 

از آنجایی که نیاز است تا در رابطه با نحوۀ فراگیری علم به وسیلۀ دختران و زنان، در روزگار گذشته، معلوماتی فراهم بینیم، لازم دیدیم به مصداق:

به حرفی می توان گفتن تمنای جهانی را

من از شوق حضوری طوق دادم داستانی را

دامنۀ جستار را اندکی طولانی تر بگیریم و به ارائۀ حرف و حدیث بیشتری توسل جوییم.

حال از این بیاییم که شیوه و تاریخچۀ آموزش زنان و تاسیس مدارس در گذشتۀ جهان اسلام چگونه بوده است؟

برای پاسخ سخن را از اینجا می آغازیم:

در عهد مشعشع رسالت، یکی از ابعاد بزرگ جهاد، تلاش برای محو بی سوادی بود. بانی این مکتب شخص رسول اکرم صلی الله وسلم اند. این جهاد استثننا نمی‌پذیرفت. هم خوردسالان را دربر می‌گرفت و هم بزرگ سالان را، هم  زنان را وهم مردان را.

ازهمین روست که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وسلم) به عنوان معلم صدر نخست عهد نبوت شناخته می شوند و اصحاب کرام که از نزد ایشان آموخته و وسیله ابلاغ علم به دیگران شده و در این راه تلاش گسترده به خرچ دادند، به حیث معلمینی در مرتبۀ بعدی محسوب می‌گردند. (رضوان الله تعالی علیهم)

آنچه تاریخ در این رابطه بازگو می‌کند، این است که:

" پس از جنگ بدر هر اسیری که قادر به پرداخت «فدیه» – خون بها- نبود و خواندن و نوشتن می‌دانست، با تعلیم ده تن از مسلمانان آزاد می‌شد (1)  این نخستین باری بود که در جهان آموزشگاه بزرگسالان دایر گشت و افتخار آن در تاریخ جهان به نام مسلمانان ثبت شد."

 پیامبر اکرم جهاد مقدس پیکار با بی سوادی را از خانه خویش آغاز فرموده بود.

آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) بخشی از اوقات خود را به آموزش زنان در مسایل دینی اختصاص می‌داد. صحیح البخاری به سند خود روایت کرده است که زنان به پیامبر[اکرم صلی الله علیه وسلم] گفتند:

مردان در استفاده از محضر شما بر ما پیشی گرفته اند. پس خود، روزی را به ما اختصاص بده.

آن حضرت قبول کرد و روزی را به ایشان اختصاص داد و در آن روز به وعظ و ارشاد زنان پرداخت (2) و مرتب آنان را برای آموختن و دلگرم ساختن دیدار می‌فرمود.

دختر پیامبر اکرم و همسران او در زمان حیات و پس از رحلت آن حضرت مرجع مسایل دینی و فقهی بودند و «خانه هریک از ایشان به منزله مدرسه ای بود که طالبان دانش و حدیث در آن اجتماع می‌کردند و به فراگرفتن احکام شریعت و انواع دانش و حکمت سرگرم می‌شدند. بین مردم و همسران پیامبر نیز پرده ای آویخته بود تا کسی نتواند ایشان را ببیند"(3)

بزرگان صحابه بسیاری مسایل دقیق و مهم را از زنان پیامبر می‌پرسیدند(4) با این ترتیب زن در روزگار پیامبر و صدر اسلام یکی از مصادر دانش و مورد تایید دین و پذیرش جامعه شمرده می‌شد.(5) رفتن زنان به مساجد برای ادای نماز در آن زمان کاری عادی و معمول بود. و این رفت و آمد فرصت مناسبی بود تا در مجالس علمی که از سوی بزرگان صحابه در مساجد برپا می‌شد حضور یابند. داستان آن زن که پیشنهاد عمر(رضی الله عنه) را درباره پایین آوردن میزان مهریه ها رد کرد و عمر پس از شنیدن دلیل وی، رجوع به حق کرد، مشهور است و این خود دلیلی است بر اینکه آزادی اندیشه ( در عهد فرخندۀ نبوت) برای مردها و زن ها یکسان بوده است.

راستی هم، "فهم این مطلب بسیار سخت است که زنانی که در زمان رسول خدا تا دیروز زنده به گور می شدند و یا فقط نقش ابزار و کالا را برای مردان داشتند، اما در زمان حاکمیت اسلام با حضور پیامبر(صلی الله علیه وسلم) اینچنین تغییر کرده باشند. نمونه ای از زنان فعال در عرصه علم و صحنه جنگ را می بینیم « دختر قیس ابن ابی صلت غفاری از محدثان بود و روایات زیادی از رسول اکرم (ص) نقل نموده و تعدادی از تابعین شاگردان او بودند که به وساطت این بانو حدیث را از پیامبر می‌شنیدند. این بانو نسبت به مجاهدین و رزمندگان کمال شفقت را داشت. او در جنگها حضور داشت و برای مداوای مجروحین و تخلیه شهدا سهم مؤثر و به سزایی ایفا می‌کرد. موصوفه علاوه بر این که محدثه بود احادیث را خوب می‌فهمید و نقل می‌نمود، یک نیروی رزمی نیز بود." (زهرا حجازی دوست زن – در سنت و سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وسلم) در جامعه)

در تحقیقاتی که تحت عناوین مختلف، از جمله " تاریخچۀ نظام آموزش اسلام" صورت گرفته است، می‌خوانیم: " بلاذری درفتوح البلدان فقط از یک زن قریشی نام برده که در دورۀ جاهلیت مقارن ظهور اسلام خواندن و نوشتن می‌دانست و او "شفاء" دخترعبد الله عدوی بود. این زن مسلمان شد. به گزارش «بلاذری» این زن همان است که حفصه همسر پیامبر[صلی الله علیه وسلم] را نوشتن آموخت. "(6)

 بلاذری چند تن از زنان مسلمانی را نام می‌برد که در دوره اسلام هم می‌توانستند بخوانند و هم قادر به نوشتن بودند و یا تنها می توانستند بخوانند. او می‌گوید: "حفصه همسر پیامبر [گرامی صلی الله علیه وسلم] می‌نوشت، ام کلثوم، دختر عقبه بن ابی معیط نیز می‌نوشت، عایشه دختر سعد گفت: «پدرم به من نوشتن آموخت، کریمه دختر مقداد نیز می‌نوشت، عایشه (همسر پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می‌خواند ولی نمی‌نوشت و همچنین ام سلمه...(7)»

منابع معتبرتاریخی نگاشته اند که ازواج مطهرات، از فضل و دانش وافری برخوردار بودند، به خصوص حضرت عایشۀ صدیقه که از جایگاه رفیعی در علم برخوردار بود. اینکه بلاذری نوشته "عایشۀ صدیقه رض می خواند، ولی نمی نوشت!" بدان معنا نیست که او با نوشتن آشنا نباشد، بلکه او بیشتر فرصت خود را به عنوان یک عالمه و فاضلۀ بزرگ به تدریس و آموزش دیگران سپری می کرد.

از این جریان معلوم می شود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) برای زنان خود معلم خصوصی زن انتخاب کرده بود. این عمل پیامبر (صلی الله علیه وسلم) برای مسلمانان سرمشق قرار گرفت ودیری نپایید که در مدینه افراد با سواد رو به فزونی نهادند و آمار با سوادها به طور چشم‌گیری بالا رفت و حتی از میان زنان خانه دار و دختران نیز کسانی پیدا شدند که خواندن و نوشتن رافرا گرفتند."

به روایت تاریخ، برخی از زنان در تعلیم مردم به همسران پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وسلم) اقتدا می‌کردند. طوری که ابن خلکان گفته است: مادر حسن بصری که در سده اول هجری زندگی می‌کرده برای زنان داستان های دینی تعریف می کرد و باسخنان پندآمیز آنان را موعظه و ارشاد می‌نمود.(8)

از آن زمان به بعد، تاسیس مدارس و آموزشگاه ها در کنار مساجد به هدف رشد و گسترش اسلام، امری حیاتی از سوی امرا، عنوان گردید.

از آنجایی که سخن از آموزش در مسجد رفت، مناسب دیده می‌شود که سیری کوتاه در این باب نیز افگنده شود:

"طبق تحقیقات، بنای مدارس مستقل و جدا از مساجد در ممالک اسلامی از اوائل قرن چهارم شروع شده است.

خواجه نظام الملک وزیر دانشمند طوسی- مقتول به سال 485 – در دوران وزارت خود مدارس کاملاً بی سابقه ای را تاسیس کرد. مدارسی که در سراسرجهان اسلام: بغداد، بصره، موصل، اصفهان، نیشاپور، بلخ، هرات، بخارا، مرو، آمل و طبرستان ساخته شده بود.(9)  ین مدارس به نام نظام الملک، نظامیه خوانده شد."

طوری که نگاشته آمده: (10) شهر نیشابور قبل از حمله مغول هزار و دویست مدرسه داشت و نام علمای این شهر به هفت مجلد می رسیده است. (11) به گفته یکی از محققان: کثرت مدارس در بلاد اسلام، که دنیا پیشرفت ماشینی یافته است، مایه حیرت و حاکی از وجود شوق و نشاطی بی‌مانند است و این ازدحام فرهنگی در تاریخ علم بی سابقه می‌باشد و بی شک از خیلی جهات این نظامیه ها و سایر مدارس که در سراسر بلاد اسلامی تاسیس شده بود، سرمشق دارالعلم ها دانشگاه های اروپایی گردیده است(12)

به شهادت تاریخ، در دوره های گذشته بسیاری از اصحاب علم، تعلیم و تدریس آزاد در مساجد را بر تدریس مدارس رسمی یا دولتی مرجح می‌شمردند و از آنچه به نام مدارس مبتنی بر برنامه ها و مقرری های مالی گفته می‌شد، نظر به دلایلی که با خود داشتند، به شدت ابراز مخالفت می‌کردند.

ابن الحاج در این باره می‌نگارد: "علمای ماوراء النهر، وقتی از تاسیس مدارس در شرق آگاه شدند، برای به بند کشیدن «علم» به ماتم و عزا نشستند و گفتند: ارباب همت های والا و مردمان پاک سیرت، علم را از آن جهت ارج می‌نهادند که معتقد به شرف و کمال آن بودند و علم را به خاطرعلم دوست می‌داشتند و در سایۀ چنین نیات و اهداف عالی توانستند دانشمندانی مفید و سودمند برای جامعه به ارمغان آورند.

[اما] آن گاه که در برابر علم و تعلیم و تدریس مزد و مقرری تعیین کنند، افراد سودجو و فرومایه و پست عنصر، بدان روی می‌آورند (13)." مسلماً افراد پاک سرشت و بلند همت از روی آوردن به چنین تعلیم و تعلم انتفاعی گریزان می‌شوند".

ابن الحاج که از علمای بزرگ شمرده می‌شد، بهترین و پرفضیلت ترین مکان برای تدریس را مساجد می‌دانست. قولی که برخی از دانشمندان آن را بر نمی‌تابند. ابن الحاج فائده درس درمساجد را بدینگونه ارائه داده است: " مسجد مناسب ترین مکان برای وصول به این هدف است. زیرا همه اقشار مردم در آن جا گردهم می‌آیند، اما منزل، به روی همه مردم بسته است و جز افراد خاصی حق ورود به آن را ندارند، بنابراین، مسجد از هر جای دیگر شایسته تر است، چون از این پایگاه می توان به همه مردم احکام الهی را تبلیغ کرد."

تاجایی که از نظریۀ ابن الحاج برمی آید "منظور این دانشمند، تدریس ساده احکام دینی است که تمام طبقات مردم موظف به فراگیری آن هستند. البته برای این منظور «مسجد» مناسب تر است و همه مردم می‌‌توانند درآن محل حاضر شده و از مباحث علمی استفاده کنند. ولی تدریس علوم و دانش های گوناگون آن هم در سطح بالای علمی و استدلالی برای تمام طبقات مقدور و مناسب نیست، لذا مراکز علمی از مساجد به مدارس منتقل گردید".

دلایل کسانی که فراگیری دانش را در محدودۀ مساجد بسنده نمی دانند این است که " سنت مسجد، بینش اسلامی و سابقه تاریخی، نمی‌تواند تفکیک علم و دین یا مدرسه و مسجد را بپذیرد. زیرا اسلام همیشه یک چهره قوی علمی داشته و خود بنیانگذار رشته های گوناگون علمی بوده است."

همان بود که – به اساس نوشتۀ تاریخچۀ نظام آموزش اسلامی نشر شده در"پیام حوزه": برای تلفیق این دو امر، مدرسه ها را در کنارمسجدها بنا کردند به گونه ای که یکی از موسسات وابسته به مسجد محسوب شود و همراهی و همگامی علم را به دین بیان کند.

ابتکار مهم فرهنگ اسلامی، ایجاد پیوند و همیشگی میان «علم» و«ایمان» است و این پیوند دایمی در تمام لحظات زندگی علمی مسلمانان برقرار است. بهترین گواه پیوستگی «علم » و«ایمان» در نظام فرهنگی اسلام هم جواری مدرسه و مسجد در تمامی شهرهای بزرگ کشورهای اسلامی می‌باشد."

مولف تاریخ عرب می نویسد: روش مدرسه های ابتدایی -مکتب- در آموزش قرآن تمرکز می‌یابد که جای هر کتابی را برای خواندن دانش آموزان می گیرد و آیاتی از آن را برای یادگیری و نوشتن بر می گزینند.

دانش آموزان با خواندن و نوشتن و دستور زبان عربی، سرگذشت پیامبران به ویژه حدیث های پیامبر را فرا می گیرند." (14)

قول پیام حوزه: درباره شماره مکتب ها تاریخ ساکت است. با این همه در سده دوم وسده های پس از آن، شماره مکتب ها و معلمان چندان افزایش یافت که در هر روستایی یک مکتب و گاهی بیشتر بنیاد شد. ابن حوقل، نزدیک سیصد آموزگار مکتب را در شهر و تاریخ بغداد نیز از یک مکتب کودکان یتیم- کتاب الیتامی- یاد کرده است(15) به تایید منبع متذکره، اگر مسلمانان همین سنت ریشه داردینی و فرهنگی خود را حفظ می‌کردند و با تقویت و اصلاح آن به تناسب زمان، رسالت دیرین خویش را انجام می‌دادند با هزینه ای بسیار کمتر از آن چه امروز برای مبارزه با بیسوادی مصرف می‌شود، می‌توانستند بسیار ساده و طبیعی و با تشکیلات و امکانات اندک وبودجه مختصر، به ریشه کن کردن بی سوادی نایل شوند."

…………………………

1-    صحیح البخاری، کتاب الدعوات- فصل 56.

2-    همان،ج 1، ص 30، کتاب العلم.

3-    فی میدان الاجتهاد صعیدی، صص 35-34

4-    سعیدافغانی، الاسلام والمراة، ص 102.

5-    فی میدان الاجتهاد ص 39.

6-    این کار در مورد ابوهریره بود، نهاد آموزش اسلامی، تالیف دکتر منیر الدین احمد، ترجمه: محمد حسین ساکت ص 47.

7-    قرآن مجید او را«الامی » (7/156-158) خوانده.

8-    وفیات الاعیان، ابن خلکان.

9-    الروض ج 3/84 طبع مصر- سیره حلبی ج 3/204- تاریخ الخمیس دیاربکری ج 1/395.

10-                    بلاذری، فتوح البلدان، ص 459-458 طبع مصر.

11-  بلاذری، فتوح البلدان، ص 459-458 طبع مصر.

12-                    به نقل از نهاد آموزش اسلامی، ص 47 .

13-                    غزالی،ابو حامد، فاتحه العلوم ص 19.

14-                     تاریخ عرب به نقل از تاریخ آموزش در اسلام، ص 42.

15-                    تاریخ بغداد، ج 1، ص 114.