آرشیف

2017-3-8

دکـتـر بصـیر کامجو

رهایی زن از قید اسارت مرد

زن دردر آموزش نیاکان خرد اندیش ما شایسته ترین، نجیب ترین، شریف ترین، گرامی گوهر ترین انسان پاکیزه مهر ورز واجب احترام وباارزش است.  که رسالت ومقام شامخ مسئولیتی، آزادگی، آفرینندگی و کرامت مداری وی در دائره حق گستری، دانشورانه قابل ستایش وتوجیه وتأکید است . 
اما این مراتب ارزش شناختی مقام بلندِ زن درروند تاریخ بشریت ، وبویژه درساختارهای حاکمیت سیاسی  وقدرت دولتی ، گروه های ملی ومذهبی کهن و زمانه ما ، نگاره ای  که از درک اندیشه حق وحقوق زن خبر می دهد  ، سخت مخدوش کننده، آزار دهنده و ناجور و تب آلود است. 
رفع عینی وریشه یی این مسئله، رسالت خیلی بزرگی است که باید آنرابابرخورد شفاف ودگراندیشانه درمقیاس ملی و جهانی مورد تأمل وبررسی قرارداد.
وباآموزش نوین وبینش حرمت شناسانه این حق وحقوق ذاتی وانسانی زن را از زیر ابرهای سیاهِ تاریک اندیشان واپسگرایان وثروت اندوزان بیرون کرد. 
رویکرد تبعیض علیه زن مقرب به کدام ساختار اقتصادی و اجتماعی معین، سنت ها وادیان ومذاهب خاص ، قوانین و مقررات دولتی و کشوری این ویا آن قاره ایی ملل ورژیم ها، نیست. 
بلکه حق زن به اشکال مختلف، درهمه وقت و همه جا ودرهمه ساختارهای حاکمیت وقدرت دولتی واجتماعی ونهاد های ملی مذهبی، بدون استثناء پیوسته بوسیله مردان دزدیده شده وتغلب گردیده است. 
همین قدرت جسمی قویتر مرد وناآگاهی خود بینانۀ وی از " ماهیت ذات اصیل حق زن "  و مادر است، که مبنایی برای زورگویی وتفوق وی گردیده ومنحیث شخصیت خود مختار ونیرومند درقانون گذاری ودر امرو نهی جامعه آزادانه فرمان می راند. 
ودر قالب های اجتماعی خود بافتی وخود ساختی اندیشه، شخصیت حقوقی و نقش آفرینی اجتماعی خویش را با جلوه  قدرت و سلامت جسمی، بالای زن جبراً تحمیل می نماید. و جایگاه مردانه خود را در کره خاکی همواره به نمایش می گذارد. 
بگونه مثال ــ اگر بازگویی وداده های متون قدیم واسناد ومنابع معاصر را بخوانش گیریم در می یابیم که: 
ــ تمام پیامبران وپیشوایان ملی و مذهبی در تاریخ بشریت مرد بوده اند.
ــ همه شاهنشاهان، شاهان و امیران و ژنرالان در تاریخ بشرمرد گذشته اند. 
ــ کلیه ای پولداران وثروتمندان وزمینداران ومالکین بزرگ روی زمین هم اکنون مرد هستند. 
ــ حتا در قرن حاضر در جوامع سنتی و بویژه در کشور ما، مردان بگونه ای زن را منحیث یک شی بیجان حق ملکیت خود می دانند. 
ـــ این وده ها نمونه ای دیگری ازین بخش وجود دارد که موقعیت و جایگاه مردانه یی، مرد را در حیات حقوق اجتماعی وسیاسی واقتصادی، جوامع بشری برجسته به معرفی می گیرد. 
بناً رهایی زن ازقید اسارت آز وحرص مرد وحس زن بارگی شرم آور وی، بدون بازشناختی پایه های مادی ومعنوی شعوراجتماعی و اخلاق اجتماعی و بررسی ماهیت نظام های حاکم وفرهنگ ضد زن در کُـل، امکان پذیرنیست. 
مبنای ویژگیهای اساسی ما درکل آموزش وپژوهش پایگاه اندیشه تبعیض جنسی ونبود برابری حقوقی میان زن و مرد است. 
شرح کلی این مسئله مهم و باارزش جهانی، ایجاب پژوهش بیشتر و عمیق تر می نماید که بگونه یی درمفردات راهبردی اعلامیه جهانی مجمع عمومی سازمان ملل متحد مصوب 18 دسامبر1978 میلادی زیر نام " رفع‌ هر گونه‌ تبعيض‌ عليه‌ زنان‌ " مطرح گردیده است. 
اما ما دراین بحث کوتاه به بیان برخی ازعلل پایه های حق نشناختی اندیشه تبعیض جنسی زن ومرد، اکتفا می کنیم. 

اول ــ نا آگاهی انسان ازاصل شناخت کنه ذاتی حق وبرابری حقوق زن با مرد می باشد.
همین ناآگاهی مرد ازذات اصیل (حرمت، نجابت، کرامت) حقوق زن درتاریخ بشری بوده است کــــه تبعیض علیه زنان را بمفهوم قائل شدن تمایز براساس جنسیت در ذهن و عمل مردان تبیین کرده است.
درحالیکه زنان همچو مردان دارای کرامت گوهری اند وازنظر مقام فضیلتی وحقوق حقه انسانی باهم، همسنگی و همسنخی نهادین  دارند. 

دوم ــ خطاهای ادراکی معرفت اعتقادی.
که باعث برخورد کلیشه ای اندیشه، به حق و حقوق زن می گردد. این نگرش ذهنی مبنی برتصدیق و باور، بی مهابا دریافت « حقیقت » را که همانا بازشناختی ذات  اصیل (حرمت، نجابت، کرامت) حق زن است، در زیر چیرگی  وامنیت عقیده و ایمان، مشکل می سازد. 
بدورازوابستگی به برخورد های کلیشه ای اندیشه، وبتأسی ازشناخت حق مساوی اهليت‌ قانونی‌ زن و مرد، آرزومندیم که:
ــ حق مساوی زن ومرد بصورت واقعی آن نه نمایشی  ــ درقانون اساسی دول ازجمله کشورخود ما گنجانیده وتسجیل گردد، 
ــ حمايت‌ قانونمند زنان‌ عليه‌ هرنوع‌ تبعيض‌، بوسیله دول و دادگاههای‌ شفاف اندیش‌ ملی‌ ونهاد های مدافع حقوق بشرعملی گردد، 
ــ اتخاذ تدابيرلازم‌ نهادهای قانونگذاری جهت تأمین حیات اجتماعی زن وخانوادگی، ضمانت حقوقی یابد. 
ــ لغوکلیه مقررات کیفری و تبعیض آمیز داخلی علیه زنان بوسیله دول ونهاد های ملی و مذهبی عملی گردد.
ــ نهادینه سازی حق آزادی انتخاب شوهر، حق آموزش ، کار وتفریح واستراحت و…. بگونه قانونمند از جانب دولت به اجرا در آید .

سوم ــ ضعف دانش ولغزش اخلاق اجتماعی.
تا وقتیکه شهروندان یک جامعه درکل وبویژه کشورما با وجودآوردن تغییر بنیادی در زیرساخت های جامعه، تربیت اخلاقی وانسانی نشوند وازآموزش و پذیرش سجایایی اخلاق اجتماعی که در بر گیرنده ارزشهای: 
نیک نگریستن، نیک رفتارکردن، شفاف اندیشیدن، وحق بینی و حق خواهی وحق شناسی، بزرگواری و بخشندگی، قناعت وگذشت، شرافت و رفعت و قدر، اصالت و نجابت، الفت و محبت، صداقت و راستی، احسان وبردباری، حیثیت و وقار، تأمل و مدارا، خشوع و خویشتن داری، رحم ومهر، فداکاری واحسان،، پرهیزکاری ودوستی ورزیدن… وغیره اند، بهره مند نگردند. هیچگاه به عزت وحرمت شناسی وتعادل حقوق مدنی وانسانی زن و مرد، سرر تسلیم واحترام عقلانی فرود نمی آورند. 
بنابرین تا آن مرتبه ایکه ؟؟؟ ! درخت پرگشن دانش شهروندی ، ازچشمه زلال اخلاق انسانی ودگردوستی فرهنگ باستانی این سرزمین سرسبز وسیراب نگردد. نمیتوان ازآشتی وهمبستگی، همزیستی وهمآیشی، همسنگی وبرابری حقوقی زن و مرد در جامعه سخنی گفت .