آرشیف

2020-7-6

رسول پویان

رنگین کمان

باران چو دانه های گهر درشتاب بود
گاهی هــوا تـیـــره و گاه آفـتــاب بود

لاجـورد آســمـانی و آن پـرنـیــان ابر
سیمن تنی چواژدری درپیچ وتاب بود

مـرغـابی سـیاه و سـپـیـد و کبـود نـاز
در بـرکه پایکـوب در آغـوش آب بود

رنگین کمانی آغوش دل راگشوده بود
در انتظار زهـره و چـنگ ربـاب بود

الـمــاس مـاه در دل نـیــلاب آســمـان
خالی ز نـور خیـره و تیر شـهاب بود

با ساز تند باد درختان به لرز ورقص
آن جـا که آشـیانـۀ سـار و غـراب بود

جـوی روان کـوچکی آرام می خزیـد
در کام برکه سـاغر پر از شراب بود

در زیـر خـیمه گاه درخـتان سـبز باغ
بی نـور آفـتـاب بـسـی اضطـراب بود

پستان آسـمان ز بس شـیـر تازه داست
طفـل نـبات در بـر مـادر بـه تـاب بود

آب وهوا ز بس شده بود ستره و تمیز
رویا به روی بستر آرام به خواب بود

گرچه هوای سرد زمستان گزنده است
کیف بهـار نـغـمـه سـرای سـحاب بود

مـشق بـدن و گام زدن در هـوای پاک
بـا یاد روی دلبرک خوش خطاب بود

اسـباب زنـدگی همه آماده است؛ لیک
دل در فراق یار به رنج و عـذاب بود

شعـر و سرود و نغمه و آوای بیکسی
گویی که درکتاب هنرفصل وباب بود

رنگ غروب و شـام دراز و کنار آب
بزم طبیعت و دل مسـت و خراب بود

1/7/2020
رسول پویان